دانشجوی سینما که بودیم و تازه شروع کرده بودیم به گرفتن عکسهای هنری، وقتی عکسهایمان را به دور و بریها نشان میدادیم، یکی دو سال و اظهارنظر تکراری میشنیدیم که آب پاکی روی همه الهام هنریمان میریخت. ما دوست داشتیم راجع به کمپوزیسیون عکس، نور آن، و بکگراند و غیره حرفهایی بشنویم، امّا واکنشها بیشتر در این مایهها بود:
اگر عکس از مردم کوچه و خیابان بود و بخصوص اگر یک نفر در کانون عکس بود، میپرسیدند “این کیه؟” انگار عکس گرفتن از آدمی که اصلاً نمیشناسیاش معنایی ندارد.
امّا اگر عکسِ طبیعت یا منظره گرفته بودی، اولین اظهار نظر این بود که “عجب جای قشنگیه!” انگار نه انگار این وسط تو هم کاری کردی!
و اظهار نظر سوّم: “عجب دوربین خوبی داری؟ چند خریدی؟” باز انگار نه انگار که عکاسی در کار است، و گویی نقش تو فوقش این بوده که کار کردن با این دستگاه را بلد بودهای.
امّا این پرسشها که با تصور ما از عکس هنری منافات داشت، مبتنی بر توهم و نادانی پرسشکنندگان نبود. در واقع فونکسیون عکس به عنوان اثر هنری، چیز نسبتاً جدیدی است. عکس و عکاسی فونکسیونهای دیگری دارند که همان قدر مهم و واقعیاند که عکاسی برای خلق اثر هنری. مثلاً ثبت لحظات زندگی خانوادگی یا ثبت یک منظره طبیعی زیبا. در یک کلام، نه امری خلاقه که ثبت و ضبط آنچه هست. و اینک کتابی در اختیار ماست که عکاسی را نه تنها به عنوان هنر، بلکه از زاویههای گوناگون، به عنوان پدیدهای علمی برای ثبت رویدادهای علمی، وسیلهای برای مردمنگاری و مستندسازی، به عنوان وسیلهای در زندگی روزمره مردم از منظر جامعهشناسی نیز مورد توجه قرار داده است. نام کتاب هست “عکاسی: درآمدی انتقادی”، گردآورده لیز ولز، به ترجمه سولماز ختاییلر و دیگران (انتشارات مینوی خرد، چاپ اول، ۱۳۹۰).
در مقدمه کتاب گفته شده است که کتاب درباره عکس گرفتن نیست، بلکه درباره شیوههای اندیشیدن ما درباره عکاسی است. گفته میشود “در این کتاب عکاسی را مجموعهای از کردوکارهایی میانگاریم که در بافتهای خاص تحقق پیدا میکند”. فصل سوّم کتاب به آن پرسشی میپردازد که ابتدای این نوشته مطرح کردیم: عکاسی به عنوان وسیلهای برای ثبت زندگی شخصی. از زمانی که مردم برای گرفتن عکسهای خانوادگی بهترین لباسهایشان را میپوشیدند و به آتلیه عکاسی میرفتند و بعد عکس بزرگشده خانواده را به دیوار خانهشان میزدند، تا دورانی که دوربینهای کداک و دوربینهای مشابه این امکان را فراهم آوردند تا آدمها معمولی عکاس زندگی خصوصی خود باشند و محصول کارشان را در آلبومهای خانوادگی به نمایش بگذارند تا امروز که با پیدایش عکاسی دیجیتال عکس گرفتن مثل آب خوردن شده و نمایش عکس روی مونیتور و موبایل و شبکههای اجتماعی دارد به تدریج چاپ عکس را منسوخ میکند، عکس خانوادگی گرفتن یکی از کاربردهای اصلی عکاسی بوده است. جایگاه این عکسها در اوقات فراغت خانواده مدرن و ارزش آنها به عنوان سند زندگی اجتماعی دورانهای گوناگون و تحولات عکاسیِ زندگی خصوصی همراه با تحولات تکنولوژی، مباحثی هستند که مورد توجه نظریهپردازان عکاسی قرار گرفتهاند و خلاصهای از دیدگاههای آنها در کتاب مورد بحث ما تشریح شده است.
عکاسی مطبوعاتی، عکاسی مُد، عکاسی تبلیغاتی، هریک از اینها مسائل و معناهای خاص خود را دارند که در کتاب “عکاسی: درآمدی انتقادی” مورد بحث قرار گرفته است.
این نوشته معرفی حتی مختصر کتاب هم نیست. کتابی پرمایه که هر علاقهمند عکاسی و نظریه رسانههای مدرن باید بخواند. امّا نفس نگرش کتاب و فصلبندی آن توجه ما را به این نکته جلب میکند که چه بسا پدیدههای بسیار پیچیده و چند بُعدی را که با رشتههای بسیار با محیط اجتماعی و تحولات تکنولوژی در ارتباطند، غالباً به پدیدههای صرفاً زیباییشناختی (استتیک) تقلیل میدهیم و صرفاً از منظر فرمالیستی به نقد آنها مینشینیم. این مسئله نه تنها درباره عکاسی، که درباره سینما نیز صدق میکند. بررسی عکاسی، سینما و هنرهای دیگر صرفاً به عنوان پدیدهای استتیک مشروعیت خود را دارد، امّا محدود شدن به این دیدگاه در بسیاری از موارد تقلیلگرایانه است و مانع از مشاهده آن پدیده و محصولات آن از همه زاویهها میشود.
چه یادداشت عالیای، درباره چه کتاب خوبی !
Cameras are simple tools designed to capture images; images that tell us more about ourselves than we realize:
They remind us of the long journey we’ve taken; the loved ones who travelled alongside us; those we lost along the way; and those waiting for us on the road ahead…
Yes, cameras are the tools designed to capture images. But in truth, the can capture so much more. Most amazing of all, cameras can quietly and clearly reveal to us our dreams. Dreams we didn’t even know we had.
فونکسیون = عملکرد
عملکرد زیباتر است. فارسی را پاس بداریم.