مجلهای برای شش نفر
ما پنج نفریم. من، سردبیرمان، منشی، معلم و سرمایهدار. مجلهای در میآوریم به زبانی که تعداد اندکی آن را میدانند. اگر قدیم ها بود پیدا کردن چاپخانهای که حروف این زبان را داشته باشد و بتواند مطالب ما را حروفچینی کند مشکل میشد، امّا امروز با جهانی شدن تکنولوژی و...ادامه
توی سر، نه موی سر
در خیابان سی تیر امروز و قوام سلطنه سابق، کمی که از خیابان جمهوری یا نادری سابق بالاتر بروی، در سمت راست خیابان، چسبیده به کلیسای مریم مقدس ارامنه، ساختمان سه طبقهای هست که زمانی دبیرستان بود، مدرسهای که میرفتیم: دبیرستان «کوشش» یا آن طور که اسم کاملش...ادامه
خیابان پشت پرده
از صدای داد و بیداد بچه محصلهایی که از پشت پنجره میگذشتند چشمهایش را باز کرد. پشت پرده، خیابان بیدار بود. صدای رفت و آمد و بوق اتوموبیلها زیاد شده بود.
گوشه پرده را که کمی باز شده بود بست. پشت این پرده آدمها می گذشتند، بچه محصلها شوخیکنان...ادامه
پاكسازی
وقتی سر نمایش آنتیگونه سوفوکل، همان اوائل نمایش، دو گربه از جایی میان تیرهای فلزی بالای سر بازیگرها روی صحنه پریدند و اجرای نمایش را به هم ریختند، کسی فکر نمیکرد این حادثه آغاز بحرانی باشد که تمام شهر را فرا خواهد گرفت. وقتی دو گربه انگار از غیب...ادامه
زندگی نامه مادرم
از هیچ تصویری به قدر تصویر زنی که در حالی که بدنش در تب میسوزد، کهنه خیس به دست نشسته و موزاییکها را میشوید و در چهره خستهاش میخوانی از این کار احساس غرور میکند نفرت ندارم: تصویر مادرم.
یک آزمایش علمی جدید: شامپانزهای را با بچهاش در اتاقی...ادامه
Be the first to reply