برخلاف تصور کیارستمی و بسیاری دیگر از سینمادوستان و فیلمسازان، فیلم داستانی با فیلم مستند فرق دارد. فصل مفصلی از کتاب «تناقضات نابازیگری» به فیلم کلوزآپ کیارستمی اختصاص یافته است. در رابطه با بحث این فیلم موضوع نظری مهمی که همانا اهمیت تفاوت فیلم داستانی و مستند باشد، پیش میآید. بریدهی زیر از این کتاب به این پرسش میپردازد.
دسته: سینمای جهان
چرا این قدر از زیرزمین خوشمان آمد
مشاجرهی روشنفکرانهای که پیرامون فیلم زیرزمین گسترش یافت از چند جهت میتواند برای ما جالب باشد: از نظر پیچیدگی بحث ناسیونالیسم و قومگرایی و چگونگی مداخلهی هنرمند در این مسائل، از نظر پدیدهای به نام بالکانیسم (شکلی از اُرینتالیسم) و اینکه هنرمند چطور میتواند تصور مطلوب غربیها از جامعهاش را چون تصویری اصیل برای او بازتولید کند و در این رابطه نقش جشنوارهها، و سرانجام موضوع هنرمند و اثر . . .
نقد فیلم بازیهای بامزه ساخته میشائیل هانِکِه
کُشتن به مثابه بازی دو جوان وارد خانه ییلاقی یک خانواده متوسط مرفه میشوند و زن و شوهر و پسر هفتهشت سالهشان را میکشند؛ این خلاصه ماجرایی است که در بازیهای بامزه اتفاق میافتد. موضوع تازهای نیست. (اصلاً موضوع تازه وجود دارد؟) امّا میشائیل هانِکِه این موضوع را به یکی از تکاندهندهترین فیلمهای واپسین دهه هزاره گذشته بدل میکند، فیلمی که ما را به اندیشیدن به بنیانهای فرهنگ بازیمحور، سطحگرا و فارغ از معنویت خود […]
نقد کتاب «متد اکتینگ: قرن بیستم چگونه بازیگری آموخت» (قسمت اول)
آیا بازیگران متد اکتینگ زیادهروی کردهاند؟ (قسمت اول) اِوان کیندلی Evan Kindley (نشریهی نیوریپابلیک) ترجمه: روبرت صافاریان سال ۱۸۸۸. بازیگر جوان روس کنستانتین استانیسلاوسکی نقش اصلی نمایشنامهی شوالیه خسیس پوشکین را بازی میکند. استانیسلاوسکی بیستوخردهای سال بیشتر ندارد و سخت در تقلاست تا نقش کاراکتر اصلی نمایشنامه را که آریستوکرات پیری است که شبهایش را با شمارش گنجهایی که در زیرزمین قلعهی آبااجدادیاش انبار کرده بود صبح میکند، به بهترین نحو اجرا کند. او حرکات […]
نگاهی به فیلم «بلوط پیر» کن لوچ
بلوط پیر. گویا آخرین فیلم کارگردان بریتانیایی ۸۷ ساله، این درخت کهنسال سینمای اروپا و بریتانیا. این بلوط پیر از یک سو خود کن لوچ است؛ که خود را مبارزی میداند که با دوربین و فیلمسازی کارش را میکند. از سوی دیگر اما، در همان شروع فیلم متوجه میشویم بلوط پیر Old Oak در واقع نام میخانهای است که درونش به جای همبستگی و همدلی با دشمنی و تلخی روبهروییم. در صحنهای نمادین، مالک این میخانه ــ تی جِی بالانتین با بازی دیو ترنر ــ با چوب بلندی میکوشد حرف آخر تابلوی سردر آن را که کج شده است، به جای خود برگرداند. ظاهراً موفق میشود، اما اندکی بعد باز آن حرف یک طرفش میافتد: به نظر نمیرسد که کار این میخانه و آدمهایش روبهراه شدنی باشد.
قصاب: فیلمی درباره عشق، ترس، و گوشتخواری
. . . هلن آن قدر عوض شده بود که پدرش به دشواری او را به جا آورد. تابش آفتاب استوایی چهرهاش را برنزه کرده بود و رنگ حیرتانگیزی به آن بخشیده بود … یک بیان شاعرانه که از آن حسی از وقار ساتع میشد، گونهای متانت باشکوه و احساس عمیق که زمختترین ذهنها را تحت تاثیر قرار میداد. قطعهای از داستانی به قلم بالزاک که هلن، خانم معلم فیلم قصاب به عنوان دیکته برای […]
نقدی بر اسپارتاکوس استنلی کوبریک
اسپارتاکوس همه ویژگیهای یک فیلم تاریخی-حماسی استاندارد هالیوودی را دارد. فیلم با چشماندازهایی گسترده از معادنی که در آن بردگان زیر آفتاب سوزان به کار توانفرسا مشغولند شروع میشود. حرکات کرین دوربین به این صحنههای عظمت بیشتری میبخشد. موسیقی تماموقت مینوازد و بر حال و هوای حماسی چشمانداز میافزاید. در همین فصل افتتاحیه از نظر قصه با تمهید هوشمندانهای روبهرو هستیم. باتیاتوس (پیتر یوستینف) که برای خرید بردهها آمده است، خوشمشرب و بذلهگوست و چنان رفتار میکند که گویی به سادگی برای خرید حیوانات آمده است.
مادادایو، واپسین فیلم کوروساوا
در نقدهایی که درباره مادادایو خواندهام به وجوه انسانی شخصیت استاد توجه شده است، به کلنجار او با مرگ، امّا یک نکته مهم، نکتهای که شاید راز ناگشودهای از فیلم در آن نهفته باشد، کمتر اشاره شده است؛ به معمای گم شدن گربهای که از اواسط فیلم پیدایش میشود، گم شدنش بخش قابلتوجهی از بخشهای میانی فیلم را به خود اختصاص میدهد و بزرگترین بحران روحی قهرمان فیلم را موجب میشود.