یک آدمربایی و دو مرد. مشکل روایت فیلم این است که نمیداند بر کدام متمرکز شود: مرد جوانی که آن طور که کمکم میفهمیم در گذشته اعتیاد داشته و هم اکنون رفتاری عصبی از خود بروز میدهد، مرتب پلک میزند و ناخنهایش را میجود، رابطهاش با زنی که دوست میدارد در خطر است و از سوی پدر آن زن تحقیر میشود، یا احمد پیران محیطبان سابق با مشکلاتی در گذشتهاش و رابطهاش با فرزندی که اصلاً در فیلم نیست. یا شاید اصلاً خود آدمربایی و بسیج مردم برای یافتن بچهی ربوده شده؟
دسته: سینمای ایران
نگاهی به فیلم پیر پسر ساختهی اُکتای براهنی
شکی نیست که آس پیرپسر بازی حیرتانگیز حسن پورشیرازی است در نقش پدر ذاتاً خبیث دو پسر جوان، با پیشینهای در آزار و قتل مادر یکی از این پسرها، بیتوجه به آینده و خواست فرزندانش، زنباره، فاسد و … در یک کلام ابلیس مجسم. کسی که تنها از شرّ و فساد و بدی اِبایی ندارد، بلکه تئوری هم در این باره دارد و فکر میکند دنیا بد است و آدمها ذاتاً همه شرّند و اگر کسی بد نیست، به خاطر این است که نمیتواند، بیعرضه است و گرنه او هم فرقی با دیگران نمیداشت. شخصیتی که آشکارا اقتباسی است از شخصیت پدر برادران کامازوف،
مغولها: انباشته از نشانهها
تمامی آدمها، اشیاء و حوادثی که در فیلم میبینیم، نشانههای چیزهای دیگر هستند. آدمهای فیلم کمتر به عنوان شخصیت منفرد و بیشتر به عنوان نمونهی نوع خود مطرح هستند. خطری که فیلمی تا این پایه انباشته از نشانهها و استعارهها را تهدید میکند این است که به معمایی بدل شود که به جای تجربهی حسی و لذتبخش آن، باید به حلش نشست و خطری که بیننده را تهدید میکند این است که سرگرم یافتن معنای نشانهها و ارتباط آنها با یکدیگر شود و به حل این معما دل خوش کند.
نگاهی به فیلم «جنگل پرتقال»
چند سال پیش دو فیلم کوتاه از ساختههای آرمان خوانساریان را دیده بودم و بیش از هر چیز دیالوگنویسی درخشان آنها و راه رفتن دختر و پسری جوان در خیابانها در یکی برای خرید قرص برنج (که نام فیلم هم بود) و در دیگری (سبز کلهغازی) خاطرم نیست برای چه، به یادم مانده بود. وقتی نامش را روی پوستر فیلمی به نام جنگل پرتقال دیدم تردیدی نکردم که فیلم را ببینیم قدری با این نگرانی که فیلمکوتاهساز معمولاً وقتی برای اولین بار کار بلند میسازد، خوب درنمیآید؛ ایدهای که برای فیلم کوتاه خوب است، لزوماً برای فیلم بلند خوب نیست.
خواب سفید: زندگی در رؤیا
خواب سفید (۱۳۸۰) ساختهی حمید جبلی حکایت مردی است که فاصلهای عمیق بین دنیای رؤیایی کودکانهاش (دنیای عروسهای آرمانیِ پیچیده در تور و پولک، دنیای درد دل با مادرِ زیر خاک) و دنیای واقعی پیرامونش (زندگی فلاکتبار با پدر و کار پادویی و آدمهای واقعی دور و بر از همه سنخ) وجود دارد؛ مردی که این پیرامون واقعی را نمیبیند و در آن دنیای خیالی سیر میکند و آخر هم این شکاف روانشناختی کارش را […]
یادداشتی بر فیلم «پُل خواب» اکتای براهنی
پل خواب اقتباسی است آزاد از جنایت و مکافات و حتی اگر این موضوع در عنوانبندی پایانی فیلم ذکر نمیشد، آشکار بود؛ اصولاً هر فیلمی که در آن جوانی در گرفتاری مالی پیرزنی را با تبر (یا پتک) بکشد، ناگزیر بیننده را به یاد اثر مشهور داستایوسکی میاندازد و او را به مقایسه فیلم با آن رمان میکشاند. ما هم برای نزدیک شدن به پل خواب همین راه را انتخاب میکنیم و میکوشیم ببینیم شباهتها و تفاوتهای فیلم با جنایت و مکافات چه چیزی را در مورد خود فیلم روشن میکنند.
نگاهی به فیلم «وارونگی» بهنام بهزادی
بهنام بهزادی بعد از تمرکز بر زندگی جوانان در فیلم قبلیاش قاعده تصادف، این بار زندگی یک خانواده گسترده را موضوع فیلم جدیدش قرار داده است. دو خواهر و یک برادر و مادری بیمار اما با روحیه که با نیلوفر، دختر جوان و مجرد خانواده، زندگی میکند. وارونگی داستان بحران این خانواده است و مهمتر از آن، داستان شورش نیلوفر علیه مناسباتی که در آن دیگران برای زندگی او تصمیم میگیرند بدون این که حتی […]
سینمای ایران در دههی هفتاد شمسی
در فیلم زیر درختان زیتون ( عباس کیارستمی، ۱۳۷۳) صحنهای هست که در آن کارگردان فیلمی که در منطقهی سرسبزی در شمال فیلمبرداری میشود (محمدعلی کشاورز) و بازیگر فیلم (فرهاد خردمند) صبح زود در ارتفاعات سرسبزی راه میروند و از هوای دلپذیر دم صبح تعریف میکنند تا به منظرهی خانههای خالی در چشمانداز میرسند. خردمند: اینا مثل اینکه ول کردن اینجا رو همه رفتن، ها؟ کارگردان: آره، تو زلزله بیشترشون مردن، اونام که زنده موندن […]







