ویراستارها در بازار نشر کشورهای غربی نقش بسیار مهمی دارند. کار آنها تنها هموار کردن نثر و تنظیم کردن علائم سجاوندی نیست. اما یک ویراستار، به مفهوم غربی کلمه، چقدر مجاز است در کار نویسنده دست ببرد؟ رابطهی بین گوردون لیش ویراستار کارهای کارور با ریموند کارور نویسنده از این حیث نمونهای از دست بردن حداکثری است. پس از مرگ کارور، با پیگیری تس گالاکر همسر او دستنوشتههای داستانش (که نام آن «مبتدیها» بود و ویراستار بیش از نصف حجم داستانها را حذف کرد و عنوانش را به «وقتی از عشق حرف میزنیم از چه حرف میزنیم» تغییر داد) را منتشر کرد و نتیجه خیلیها را حیرتزده کرد.
دسته: کتاب
تومانیان و ما
به بهانهی بازچاپ «یادنامهی تومانیان» / گذارندگان به فارسی: ه.ا.سایه، نادر نادرپور / با همکاری: گالوست خانِنتس و ر. بِن / نقشپرداز: ادیک آیوازیان / گشودن دژ تموک و اشعار دیگر
سهراب شهیدثالث: گرابه یا چخوف
جستوجویی در کتاب نوستالژی جای دیگر: گفتهها، نامهها و یادداشتهای سهراب شهیدثالث، به کوشش رضا حائری اگر هیچ دربارهی سهراب شهیدثالث ندانید، حتماً به گوشتان خورده است که او «فیلمساز چخوفی» بود، به چخوف خیلی علاقه داشت و در فیلمهایش به شیوهی او زندگی را ترسیم میکرده است. اما آیا واقعاً چنین است؟ به نظر من چنین نیست و چند سال پیش، همزمان با برنامهی «مرور بر آثار آلمانی سهراب شهیدثالث» در نوشتهای با عنوان […]
چرا این قدر از زیرزمین خوشمان آمد
مشاجرهی روشنفکرانهای که پیرامون فیلم زیرزمین گسترش یافت از چند جهت میتواند برای ما جالب باشد: از نظر پیچیدگی بحث ناسیونالیسم و قومگرایی و چگونگی مداخلهی هنرمند در این مسائل، از نظر پدیدهای به نام بالکانیسم (شکلی از اُرینتالیسم) و اینکه هنرمند چطور میتواند تصور مطلوب غربیها از جامعهاش را چون تصویری اصیل برای او بازتولید کند و در این رابطه نقش جشنوارهها، و سرانجام موضوع هنرمند و اثر . . .
چه زیبا دروغ میگویی؟
در یکیدو سال اخیر سه کتاب ظاهراً نامرتبط در زمینهی منتشر کردهام که اما در عمق خود به هم مرتبطند. از آنجا که این ارتباط از عناوین کتابها معلوم نمیشود ــ زیرزمین کوستوریتسا در بوتهی نقد سیاسی، تناقضات نابازیگری و فن تحلیل فیلم ــ تصمیم گرفتم طی نوشتهای این ارتباط را برای خوانندهی علاقهمند روشن کنم.
نقد کتاب «سختپوست»
ویلاییها و شمالیها سختپوست داستان یک خانواده چهارنفره است از اهالی شهری ساحلی در شمال که زندگیشان از راه خدمترسانی به تهرانیهایی میگذرد که در آن دیار ویلایی دارند یا ویلایی اجاره میکنند، به قول کتاب «ویلاییها». شخصیت اصلی داستان (پروتاگونیست قصه) داوود پدر خانواده است؛ نمیگویم قهرمان داستان چون داوود به همه چیز میماند جز «قهرمان». داوود مرد همیشه بازنده است که هرگز نتوانسته سروسامان بگیرد. زنوبچه را گذاشته و برای کار به ژاپن […]
دستنوشتههای رمانهای کلاسیک فارسی کجا هستند؟
نویسنده کلمهای را خط میزند و کلمهی دیگری را به جای آن مینویسد. چرا این کار را میکند؟ دلیل این امر به ندرت این است که کلمهی حذف شده «غلط» آشکار دستوری یا املایی است. دلیل حذف یک صفت و جایگزینی صفتی دیگر میتواند این باشد که کلمهی جدید احساس نویسنده را نسبت به یک شخصیت خاص در داستان درستتر بیان میکند و گاهی آن را دگرگون میکند. حذف و جایگزینی کلمات میتواند به دلیل […]
چرا بیشتر کتابهایی که میخوانیم را فراموش میکنیم؟
… و فیلمها را و سریالهای تلویزیونی را هم. جولی بِک / Julie Beck (مجلهی آتلانتیک) خاطرات پاملا پال دربارهی خواندن کمتر دربارهی کلمات و بیشتر دربارهی تجربه است. او دبیر بخش نقد کتاب نیویورک تایمز است و منصفانه باید گفت که زیاد کتاب میخواند. پاملا پل میگوید: «تقریباً همیشه به یاد دارم کجا بودم فلان کتاب را میخواندم، خود کتاب را هم یادم هست، خود شیء فیزیکی را، صحافیاش را، جلدش را. یادم هست […]







