مقاله در زبان فارسی به عنوان معادل دو کلمه انگلیسی به کار میرود که با وجود نقاط اشتراک فراوان، تفاوتهایی نیز با هم دارند: essay و article. آنچه در سالهای اخیر در نوشتههای نظری غربی درباره درباره انتقال این قالب نوشتاری به عرصه سینمای مستند نوشته شده است، درباره film essay بوده است. فرهنگهای لغت و دائرهالمعارفهای آنلاین غالباً به همپوشانی دو لفظ یادشده تاکید میکنند، امّا به طور کلّی میتوان گفت که essay نسبت به article قالب نوشتاری خلاقانهتری است. در حالی که این آخری بیشتر درباره مقالههای علمی یا مقالههایی به کار میرود که کارکرد اصلیشان انتقال اطلاعات و استدلالهای نظاممند است، دوّمی فُرم آزادتری است که بیشتر مطبوعاتی است و نویسنده با دیدگاهها و دغدغههایش در آنها حضور آشکارتر و پررنگتری دارد. در تاریخ ادبیات از میشل مونتنی فرانسوی (۱۵۳۳-۱۵۹۲) به عنوان یکی از نخستین کسانی که به این قالب اعتبار بخشید نام میبرند. نویسندگان مشهوری مانند جان لاک، ویرجینیا وولف، رالف والدو امرسون و خیلیهای دیگر مقالهنویسهای (essayistهای) قدری نیز بودهاند. در عرصه سینما نیز کارهای ژیگا ورتوفِ روس در اوائل سده بیستم و کارهای مستندسازانی مانند کریس مارکر، مایکل مور و ارول موریس را به عنوان نمونههای خوب فیلم-مقاله ذکر میکنند.
در چند سال اخیر اصطلاح فیلم-مقاله نزد ما نیز کمابیش رواج پیدا کرده و طبعاً تلاشهایی برای درک معنای آن آغاز شده است. سایت “ومستند” که اختصاصاً به سینمای مستند میپردازد پرونده ویژهای را به این مبحث اختصاص داده است. در این مورد هم مانند همیشه در دستور کار گذاشتن مفاهیم تازه، با تعریف تازهای از خود مفهوم همراه است. در بحثهای مربوط به فیلم-مقاله نزد ما، وجه خودبیانگری و حدیث نفسگونهگی این قالب بسیار پررنگ میشود و اگر به همین منوال پیش برود، آرام آرام به چیزی خواهیم رسید که نه فیلم- مقاله، که یک جور مستند شاعرانه احساسی و شخصی خواهیم داشت. در حالی که هم لفظ مقاله و هم تعریفهای قاموسی آن، بیشتر بر اهمیت دیدگاه شخصی تکیه میکنند و جای مهمی برای استدلال، نقد، ساختار خطابهای و مقولهبندی قائلند. و آشکار است که دیدگاه شخصی با بیانگری شخصی فرق میکند.به طور کلّی انتظار میرود که فیلم-مقاله نظم و ساختاری داشته باشد. صرفاً خاطرهنگاری یا قطعات ادبی احساساتی نباشد. من در حین ساختن هر یک از فیلمهای مستند خود، اعم از این که موضوع آلودگی هوای تهران بوده است یا سینمای مسعود کیمیایی یا گفتوگویی با تصویرهای انقلاب، اکثراً خود را در جایگاه یک مقالهنویس احساس کردهام. احساس من شبیه همان زمانی بوده است که مقالهای درباره مثلاً نقد یک فیلم یا مضمون اجتماعی فیلمهای یک فیلمساز یا یکی از یادداشتهای همین ستون را مینوشتهام. کار ساختن فیلم مستند برای من بسیار نزدیکتر به کار مطبوعاتی است تا فیلمسازی داستانی. میتوان به شکلهای متنوعی اندیشید و آنها را به کار گرفت، امّا سازنده فیلم- مقاله، شاعر یا قصهنویس نیست. و فیلم- مقاله شعر یا قصه نیست، هرچند در آن از شعر و قصه هم میتوان استفاده کرد. فیلم-مقاله کوششی است برای بیان یک دیدگاه شخصی که از روشهای گوناگون خطابی و طبقهبندی و شاهد مثال آوردن و ارجاعات بینامتنی (عکسها و تکه فیلمهای دیگران که در فیلم مستندمان از آنها استفاده میکنیم، یک جور ارجاع بین متنی هستند) استفاده میکند، امّا بحثی را پیش میبرد و بر مبنای آن به طرح پرسش اکتفا میکند یا پاسخ هم میدهد. میتواند بیننده را به اقدام مشخصی فرا بخواند یا صرفاً حرفش را بزند و اتخاذ تصمیم را به خود مخاطب واگذارد. به این معنا، فیلمهای مستند من همه یک جور مقالههای سینمایی یا تصویری هستند. این اصطلاح قالب بسیار مناسبی است برای روحیهای که میل به یک جور تلفیق فاکت و فیکشن، استدلال و احساس، نقد و توصیف، دارد.
به هر رو، نباید تلقی خشکی از مقاله داشت. مقاله میتواند بسیار رسمی و سراسر مبتنی بر فاکت و استدلال باشد، امّا میتواند با احساس و بازیگوشی و تامل فلسفی نیز آمیخته باشد. از همه عناصر مشهور فیلم مستند میتوان در فیلم- مقاله هم بهره برد. مصاحبه، گفتار (نریشن)، مواد آرشیوی و بازسازی از هر نوع، میتوانند جایگاه خود را در ساختار فیلم- مقاله بازی کنند و تعریف فیلم- مقاله با ملاک کموبیشی عناصر آن به نظر چندان کارساز نمیآید. در فیلم-مقاله گفتار غالباً پررنگ است، امّا نمیتوان آن را با استناد به نقش مهم گفتار تعریف کرد. بیشتر رویکرد فیلمساز مهم است که خود را در حال ساخت اثری خودبیانگر و رها از هر قید و بند و منطق و استدلال میداند، یا در حال تالیف یک مقاله خلاق با امکانات سینما.
جالب بود مرسی و ممنون