پائولین کیل منتقد فیلم آمریکایی گفته است که جذابیت سینما ارتباط اندکی با هنر دارد. پس این جذابیت در چیست؟ در اینکه ما میتوانیم به یاری تصویر سینمایی به جاهایی برویم که در واقع نمیتوانیم. دیوار چین را ببینیم. به فلان قله مرتفع در فلان کشور دوردست برویم. به لندن برویم و به استودیوهای المپیک. و از جاهایی بازیها را ببینیم که به عقل جن نمیرسید. یک آن درست پشت تور دروازه فوتبال ایستاده باشیم، آنِ دیگر از گوشه حلقه بسکتبال شاهد دستی باشیم که توپ را در آن جا میدهد، همراه شناگرها زیر آب برویم و رینگ کشتی را درست از بالا ببنیم. تازه کُند ببینیم، تُند ببینیم، همراه موسیقی ببینیم. تصاویری از بازیهای گوناگون یا لحظههای گوناگون یک بازی را پشت سر هم ببینیم …. و مهمتر از همه، جزئیات چهره قهرمانان ورزشی را از نزدیک نظاره کنیم.
این گونه تماشای یک رویداد که بدون اختراع دوربین فیلمبرداری و اختراع مونتاژ امکانناپذیر میبود، آن قدر برای ما عادی شده است که اصلاً به وجه جادویی و شگفتانگیز آن توجه نداریم. این تماشا، تماشای دیگری است که با چشم عادی و با حضور در ورزشگاهها حاصل نمیشود و البته اهمیتش، هم از نظر تعداد بیننده و هم سرمایهای که در حوزه خرید و فروش آن در گردش است، بیش از اهمیت ورزشگاههاست.
باری، مهمترین و شگفتانگیزترین برای من در این میان چهره ورزشکاران است پیش از آغاز مسابقه. آن جا، یک ثانیه دیر و زودِ پرش شناگر در آب یا استارت دو، میتواند سرنوشتساز باشد. چهرههای ورزشکاران در نخستین حضور در بازیهای بینالمللی در حالی که میلیونها تن در سراسر جهان به نظارهشان نشستهاند و بخصوص هموطنانشان از آنها انتظار دارند پیروز میدان باشند. چهرههایِ در اکشن. چهرههایی که تجسم بیشترین تمرکز حواس و فشرده سالیانِ دراز تمرین و ممارست را در خود به نمایش میگذارند. چهرههای شادِ بعد از پیروزی و چهرههایی که گویای اضطراب هستند و نگرانی از پیشبینیناپذیری نتیجه. در این چهرهها، درامی انسانی در جریان است که صد در صد مستند است.
برای من آن چهرههای مضطرب و بخصوص در رشتههایی که قهرمانانش خُردسالند، پرسشی نیز درباره عقلانیت ورزش قهرمانی پیش میکشد. همه تماشای شگفتانگیزی که گفتیم به بهای گزافِ فشاری غیرانسانی بر آدمها به دست میآید. در اینجا هدف ورزش دیگر سلامتی نیست. میدانیم که ورزشکاران سطوح قهرمانی، در درازمدّت لزوماً آدمهایی نیستند که از نظر سلامت جسمانی و روانی نمونه باشند. هدف نمایش است نه سلامت. نمایشی بزرگ در سطح جهانی که تکنولوژی نو امکانپذیر کرده است. این ورزشکاران با خروج از مرزها تعادل برای دست یافتن به آنچه موفقیت و شهرت نام گرفته است، خود را فدا میکنند تا ما لحظاتی حظ بصری ببریم. هدف تماشاست. هدف اسپِکتَکِل spectacle است، که شاید بتوان “چشمانداز تماشایی” ترجمهاش کرد. همان که در سینمای معاصر نیز میگویند بر درام غالب شده است.
امّا این تماشا به کلّی عاری از روایت نیست. سادهترین روایتها. کی میبرد و کی میبازد؟ کی اول میشود؟ کوشش در راه پیشبینی این که آیا قهرمان به هدفش میرسد یا خیر؟ و شخصیتپردازی نیز. آن یکی ورزشکار خوشاخلاق. آن یکی نامرد. آن یکی زیبا و آن یکی زشت. آن یکی قیافهاش به روستاییها میخورد این یکی خونسرد است و آن یکی … و اطلاعاتی از زندگی شخصی مشهورترین قهرمانان که خوراکش را رسانهها فراهم میکنند اعم از دستمزد فوتبالیستها تا ازدواج و دیگر مسائل زندگی خصوصی آنها. مثل یک سریال بزرگ.
و ما به ندرت متوجه پیچیدگی و یکتایی این تجربه هستیم که فارغ از ارزشگذاری، بیست-سی سال پیش، به این گستردگی امکانپذیر نبود.
و امّا ماجرای خروج از مرزهای عقلانیت و تعادل. نه تنها اسپکتکلهای بزرگ که همه کارهای قهرمانی و رویدادهای تاریخی شگفتانگیز محصول خروج از تعادل و نوعی دیوانگی هستند. آنجا که به نظر میرسد بشر روز به روز بیشتر به عقلانتی رو آورده است، در واقع ناعقلانیترین رویدادهای را به وسعتی که در تاریخ بیسابقه است، سازمان میدهد.
* نام نمایشنامهای به قلم پیتر هانتکه و فیلمی به کارگردانی ویم وندرس بر اساس آن
Be the first to reply