در یکیدو سال اخیر سه کتاب ظاهراً نامرتبط در زمینهی منتشر کردهام که اما در عمق خود به هم مرتبطند. از آنجا که این ارتباط از عناوین کتابها معلوم نمیشود ــ زیرزمین کوستوریتسا در بوتهی نقد سیاسی، تناقضات نابازیگری و فن تحلیل فیلم ــ تصمیم گرفتم طی نوشتهای این ارتباط را برای خوانندهی علاقهمند روشن کنم.
نویسنده: robertsafarian
علیه انسجام
از جلوی تلویزیون میگذرید و فیلمی که در جریان است نظرتان را جلب میکند. نمیدانید چه فیلمی است و کجای فیلم است. ولی بازی، یک دیالوگ دوطرفهی جذاب، تصویری از خیابان یا طبیعت نظرتان را جلب میکند. مینشینید و تماشا میکنید. نمیدانید ماجرا چیست. ولی لذت میبرید. حتی بیشتر از حالتی که کل فیلم را میدیدید. (شاید باقی قسمتها آن قدر خستهتان میکرد که دیگر به این قسمت توجهی نمیکردید). کلی فیلم این جوری دیدهام این اواخر.
نیکلای مارکف به روایت مهوش شیخالاسلامی
فیلم موسیو مارکف فقط دربارهی مارکف نیست، دربارهی خانم شیخالاسلامی هم هست؛ و فقط دربارهی دیروز نیست، دربارهی امروز هم هست. که البته اشکالی ندارد. اشکالش اینجاست که برای گفتن چیزی دربارهی زمان حال، فقط بخشهایی از گذشته را نشان دهیم و بخشهای دیگری را مسکوت بگذاریم و در نتیجه تصویری ناقص ارائه کنیم.
هِرانوش یا سَحَر؟
دربارهی کتاب مادر بزرگ من نوشتهی فتحیه چتین که به تازگی «نشر مد» ترجمهی جدیدی از آن توسط مژده الفت را منتشر کرده است. این کتاب پیشتر هم توسط ادوارد هاروطونیانس منتشر شده بود. در ترکیه امروز دیگر بر کسی پوشیده نیست که حدود دو میلیون ترک وجود دارد که از پدربزرگ و مادربزرگش دست کم یکی ارمنی بوده است. فتحیه چتین نویسندهی کتاب مادر بزرگ من یکی از آنهاست. او در این کتاب سرنوشت […]
نقد فیلم بازیهای بامزه ساخته میشائیل هانِکِه
کُشتن به مثابه بازی دو جوان وارد خانه ییلاقی یک خانواده متوسط مرفه میشوند و زن و شوهر و پسر هفتهشت سالهشان را میکشند؛ این خلاصه ماجرایی است که در بازیهای بامزه اتفاق میافتد. موضوع تازهای نیست. (اصلاً موضوع تازه وجود دارد؟) امّا میشائیل هانِکِه این موضوع را به یکی از تکاندهندهترین فیلمهای واپسین دهه هزاره گذشته بدل میکند، فیلمی که ما را به اندیشیدن به بنیانهای فرهنگ بازیمحور، سطحگرا و فارغ از معنویت خود […]
نقد کتاب «سختپوست»
ویلاییها و شمالیها سختپوست داستان یک خانواده چهارنفره است از اهالی شهری ساحلی در شمال که زندگیشان از راه خدمترسانی به تهرانیهایی میگذرد که در آن دیار ویلایی دارند یا ویلایی اجاره میکنند، به قول کتاب «ویلاییها». شخصیت اصلی داستان (پروتاگونیست قصه) داوود پدر خانواده است؛ نمیگویم قهرمان داستان چون داوود به همه چیز میماند جز «قهرمان». داوود مرد همیشه بازنده است که هرگز نتوانسته سروسامان بگیرد. زنوبچه را گذاشته و برای کار به ژاپن […]
دستنوشتههای رمانهای کلاسیک فارسی کجا هستند؟
نویسنده کلمهای را خط میزند و کلمهی دیگری را به جای آن مینویسد. چرا این کار را میکند؟ دلیل این امر به ندرت این است که کلمهی حذف شده «غلط» آشکار دستوری یا املایی است. دلیل حذف یک صفت و جایگزینی صفتی دیگر میتواند این باشد که کلمهی جدید احساس نویسنده را نسبت به یک شخصیت خاص در داستان درستتر بیان میکند و گاهی آن را دگرگون میکند. حذف و جایگزینی کلمات میتواند به دلیل […]
چرا بیشتر کتابهایی که میخوانیم را فراموش میکنیم؟
… و فیلمها را و سریالهای تلویزیونی را هم. جولی بِک / Julie Beck (مجلهی آتلانتیک) خاطرات پاملا پال دربارهی خواندن کمتر دربارهی کلمات و بیشتر دربارهی تجربه است. او دبیر بخش نقد کتاب نیویورک تایمز است و منصفانه باید گفت که زیاد کتاب میخواند. پاملا پل میگوید: «تقریباً همیشه به یاد دارم کجا بودم فلان کتاب را میخواندم، خود کتاب را هم یادم هست، خود شیء فیزیکی را، صحافیاش را، جلدش را. یادم هست […]