«توی مهمانی … هی میدادند آدم بخورد. آدم هم بیکار بود، خوب هی میخورد.» یک بار دیگر این جمله را بخوانید. حتماً شما هم احساس میکنید که یک اشکالی در نوشتن «خوب» وجود دارد. آدم برای بیان منظور بالا حتماً میگوید «… خُب هی میخورد». شما هم مثل بیشتر فارسیزبانان حتماً موقع خواندن این جمله «خوب» را «خُب» خواندهاید. اما این جمله به عنوان شاهد مثال در یکی از فرهنگهای بسیار خوب زبان فارسی محاورهای، […]
بیش از هر زمان دیگری مینویسیم
زبان با سواد، یعنی توانایی خواندن و نوشتن، فرق دارد. همهی آدمهای بیسواد هم که در طول تاریخ، جز شاید دهههای اخیر، تعدادشان از آدمهای باسواد خیلی بیشتر بوده، از زبان استفاده کردهاند. این است که نوشتن (و خواندن) مهارت خیلی تازهای است. و جالب این است که این روزها بیش از هر زمان دیگری در تاریخ، آدمها مینویسند. با رواج تکنولوژیهای نو، امروز چیزهایی را مینویسیم که تا چند وقت پیش فقط حرفشان را […]
مقایسهی «اُدیسه» هومر و «کجایی ای برادر» برادران کوئن
جذابیت پنهان مناسبات بینامتنی داستانهای هستند که نخوانده میدانی؛ لازم نیست شاهنامه خوانده باشی تا داستان فرزندکشی رستم و قصه عشق بیژن و منیژه و گذشتن سیاوش از میان شعلههای آتش را بدانی. به همین سان لازم نیست اَدیسه هومر را خوانده باشی تا درباره سایرنهای اغواگر و غولهای یک چشم چیزهایی بدانی ــ دست کم برای کسی که در غرب بزرگ شده و به مدرسه رفته چنین است. تاریخ نگارش ادیسه به سده هشتم […]
نگاهی به کتاب سازدهنی و چند قصه دیگر، امیر نادری
انتشار مجموعه قصههای امیر نادری که نام ساز دهنی، یکی از مشهورترین فیلمهای کوتاه سینمای ایران را بر پیشانی دارد، طبیعتاً بیش از هر چیز از زاویه پرتوی که این قصهها میتوانند بر سینمای امیر نادری بیاندازند، جلب نظر میکند. بدیهی است که امیر نادری پیش از هر چیز فیلمساز است و با آثاری چون خداحافظ رفیق (۱۳۵۰) و تنگنا (۱۳۵۲) پیش از انقلاب و دونده (۱۳۶۲) و آب، باد، خاک (۱۳۶۴) بعد از انقلاب، […]
نگاهی به فیلم آخرین تابستان گرابه ساختهی سهراب شهید ثالث
وحشت از زندگی عادی شهیدثالث آخرین تابستان گرابه را در سال ۱۹۸۰ کارگردانی کرد (فیلم نظم را هم در همان سال ساخته بود.) این تاریخ معمولاً سال عرضه فیلم است و معنایش این است که او آخرین تابستان گرابه را در بحبوحهی نخستین سالهای بعد از پیروزی انقلاب در ایران ساخته است. اما در آن هیچ نشانی از ایران و شرایط آن روز آن نیست. فیلم درباره آخرین ماههای زندگی یک نمایشنامهنویس مهم آلمانی به […]
نگاهی گذرا به سینمای دهه شصت
نه احیای فیلمفارسی و نه تعطیلی سینما شاید راه مناسب برای شناخت سینمای دهه شصت این باشد که از اواخر این دهه شروع کنیم. آغاز و پایان دهه شصت، نیمه اول و نیمه دومش، با هم فرقهای جدی دارند. شاید کل این دهه را بشود دوران گذاری از حالت بلاتکلیفی و ناروشنی چند سال بلافصل بعد از انقلاب به دهه هفتاد دانست، دههای که به جرات میتوان گفت تکلیف سینما در ایران دیگر روشن شده […]
یادداشتی بر فیلم پل خواب (اکتای براهنی)
مکافات بدون رستگاری پل خواب اقتباسی است آزاد از جنایت و مکافات و حتی اگر این موضوع در عنوانبندی پایانی فیلم ذکر نمیشد، آشکار بود؛ اصولاً هر فیلمی که در آن جوانی در گرفتاری مالی پیرزنی را با تبر (یا پتک) بکشد، ناگزیر بیننده را به یاد فیلم اثر مشهور داستایوسکی میاندازد و او را به مقایسه فیلم با آن رمان میکشاند. ما هم برای نزدیک شدن به پل خواب همین راه را انتخاب میکنیم […]
یادداشتهایی دربارهی مانی حقیقی و فیلم «خوک» او
شکی نیست که مانی حقیقی (مثل بیشتر فیلمسازان همنسلش) حالا دیگر کارگردان کاربلدی شده است؛ دکوپاژ خوب، بازیهای خوب، برشهای خوب (بخصوص بین فصلها) و خلاصه مهارت لازم برای جمع کردن کار و البته همین طور برای صرفهجویی در هزینهها دور زدن صحنههایی از قصه که نشان دادنشان پرخرج میبود، مثل اجتماع مردم جلوی خانهی کارگردان فیلم یا کتک خوردن او در مراسم تشییع جنازهی رقیبش. اما طبیعتاً توانایی حرفهای باعث نمیشود از خود نپرسیم […]