سینمادوستم

این پاسخی است به پرسش ماهنامه‌‌ی سینمایی ۲۴ در آخرین شماره‌ی دوره‌ی قدیمش. نمی‌دانم چاپ شد یا نه. پرسش این بود: آیا هنوز عشقِ سینما هستید؟ روزی چند فیلم می‌بینید؟ آخرین باری که بعد از تماشای فیلمی خوابتان نبرده، کی بوده است؟ آیا عشق سینما هستم؟ منظور همان «سینه فیل» است دیگر. نه! یا درست‌تر است بگویم، بستگی به این دارد که منظور از «عشق سینما» چه باشد؟ از وقتی که فیلم رفتن را شروع […]

زبان را مردم می‌سازند

مشهور است که زبان موجودی زنده است و یک جور نمی‌ماند و متحول می‌شود. مثلاً در دهه‌های اخیر گرایش به جایگزینی کلمات با ریشه‌ی فارسی به جای کلمات با ریشه‌ی عربی دیده می‌شود. اخیراً بعضی‌ها درود و سپاس را به جا سلام و تشکر به کار می‌برند. یا در زمینه‌ی نگارش، نیم‌فاصله پیدا شده و روز به روز در نوشتن با کامپیوتر اهمیتش بیشتر می‌شود. امروزه قطعاً «می»‌ اول افعال را جدا می‌نویسیم، در حالی […]

واژه‌های بی‌ادبی و تکامل زبان

باورتان می‌شود رعایت نزاکت و پرهیز از سخن گفتن بی‌ادبانه و بی‌تربیتی، یکی از موتورهای محرک تحولات زبان باشد. مثلاً همین کلمه‌ی توالت را در نظر بگیرید. ببینید چه تاریخچه‌ی غنی‌ای دارد. مبال، مستراح، دست به آب، توالت، دبلیو سی، سرویس بهداشتی … به نظر می‌آید هریک از این عبارت اوایل برای پرهیز از به کار بردن لغت قبلی ساخته شده‌اند، اما بعد از مدتی با آن عمل ناشایست پیوند خورده‌اند و برای پرهیز از […]

لطفاً «درب» را آهسته ببندید!

خواننده حتماً قبول دارد که امروز همه به آن تخته یا ورق فلزی مستطیلی شکلی که خانه‌مان را از کوچه یا راه‌پله‌ی ساختمان یا اتاقی را از باقی خانه جدا می‌کند، می‌گویند «در». در زبان فارسی امروز، کسی به بچه‌اش نمی‌گوید «درب را ببند!» یا از خودش نمی‌پرسد «کلید درب خانه را کجا گذاشته‌ام؟»، نه تنها در گفتگوی روزمره، بلکه حتی در داستان‌ها و نوشته‌های روزنامه‌‌ها و وبلاگ‌ها و یادداشت‌های شبکه‌های اجتماعی هم همه می‌گویند […]

یادداشتی درباره‌ی رمان «سرزمین عجایب» جعفر مدرس صادقی

رمانی ۱۶۰ صفحه‌ای که یک پاراگراف بیشتر نیست رمانی ۱۶۰ صفحه‌ای که یک پاراگراف بیشتر نیست؛ یک پاراگراف صدوشصت صفحه‌ای. سرزمین عجایب، آخرین رمان جعفر مدرس صادقی را می‌گویم که به تازگی منتشر شده است. این که این طوری نوشته شده، و نه تنها پاراگراف نداشتنش که کل زبانی که در طول رمان به کار رفته، یک جور احساس حرف زدن بی‌وقفه را به خواننده القا می‌کند. رمانی است که خیلی تند نوشته شده (دست […]

نکته‌ای در کتاب «بی‌باد، بی‌پارو» نوشته‌ی فریبا وفی

بغل کردن یا بغل نکردن؟ چاپ سوم مجموعه قصه‌های فریبا وفی به نام بی باد، بی پارو را تازگی خواندم. در این کتاب داستان بسیار کوتاهی هست درباره بغل کردن. خانم صدری که تازه از آمریکا آمده راوی داستان را که عادت ندارد نزدیکانش را بغل کند شماتت می‌کند که چرا مادرش را بغل نمی‌کند و درباره فواید بغل کردن داد سخن می‌دهد. بالاخره راوی که به قول خودش چهل سال است مادرش را بغل […]

سهراب شهید ثالث: افسانه و واقعیت

شنیده‌ بودیم شهید ثالث در آلمان فیلم‌های مهمی ساخته و نسخه‌های نه چندان خوب برخی از آن‌ها را جسته گریخته دیده بودیم، اما تماشای یکجای نُه فیلم از این فیلم‌ها، در واقع اکثریت فیلم‌ها منهای چند تایی که مشکل ممیزی یا کپی رایت داشتند، در برنامه‌ی مرور آثار او در موزه‌ی هنرهای معاصر در سال گذشته و اکنون نمایش تعدادی از آن‌ها در گروه سینماهای هنر و تجربه، چیز دیگری بود. بخصوص تماشای دو فیلم […]

داستان گیومه

گیومه که معرف حضورتان هست؟ یکی از نشانه‌های مشهور نقطه‌گذاری (یا سجاوندی) در زبان فارسی که مثل بیشتر نشانه‌ها در دوران جدید از زبان‌های اروپایی وام گرفته شده است. اما معنی این گیومه چیست؟ گیومه را یکی برای نقل مستقیم حرف‌های آدم‌هایی که درباره‌شان می‌نویسیم به کار می‌بریم و دیگر برای این که نام کتاب‌ها و مقاله‌ها و مکان‌ها و غیره را از باقی متن متمایز کنیم. در داستان‌ها گفت‌وگوهای شخصیت‌ها را درون گیومه می‌نویسند: […]