باورتان میشود رعایت نزاکت و پرهیز از سخن گفتن بیادبانه و بیتربیتی، یکی از موتورهای محرک تحولات زبان باشد. مثلاً همین کلمهی توالت را در نظر بگیرید. ببینید چه تاریخچهی غنیای دارد. مبال، مستراح، دست به آب، توالت، دبلیو سی، سرویس بهداشتی … به نظر میآید هریک از این عبارت اوایل برای پرهیز از به کار بردن لغت قبلی ساخته شدهاند، اما بعد از مدتی با آن عمل ناشایست پیوند خوردهاند و برای پرهیز از یادآوری مدلول، دال عوض شده و … به همین ترتیب. هرچند گاهاً در ابتدای این عوض شدن واژه موجب سردرگمیهای برای جویندگان این مکان شدهاند. آخرین نمونهاش که تبدیل لفظ توالت به سرویس بهداشتی بوده، مشخصاً شاهد کسانی در یک مرکز خرید بزرگ بودم که نمیدانستند «سرویس بهداشتی» همان توالت است یا در جاهای دیگر به جویندگان «دستشویی» جایی را نشان دادهاند که در آن فقط میشد دست شست.
تعداد کلماتی که لغتنامه دهخدا تحت مدخل «مستراح» برای مکان مورد نظر این نوشته ذکر میکند حیرتانگیز است: مستراح . [ م ُ ت َ ] (ع اِ) جای برآمدن و جای آسایش . (منتهی الارب ). جای آمدن .(ناظم الاطباء). جای آسایش و فراغت و جای راحت . (غیاث ) (آنندراج ). آسایشگاه . و رجوع به استراحه شود. بیت الخلاء. (اقرب الموارد). آبخانه . کنیف . (دهار). جای لازم . کنار آب . (ناظم الاطباء). حَش ّ. میضاء. مبال . جائی . حاجتگاه . مبرز. متوضاء. خلاء. ادبخانه . آبشتنگاه . طهارتخانه . خلاخانه . آبریز
اگر فکر کنید این از مبادی آداب بودن ما ایرانیهاست سخت در اشتباهید. در انگلیسی هم از لاواتوری lavatory تا باترومbathroom تا توالت toiletتا دبلیو سی WC تا اسپند ا پنی spend a penny تا لیدیزروم ladies roomیا خلاصهاش لیدیز ladies را به کار بردهاند. که هریک اشاره به کار دیگری دارد که احیاناً در آن اتاق میکنند مثل آرایش کردن (توالت) یا استفاده از آب (واتر کلوزت که خلاصهاش شده است دابلیو سی) تا حمام که احتمالاً مشترک بوده تا لاواتوری که محل شستن دست و صورت هم بوده است.
در ارمنی هم همین داستان را داریم از «آرداکنوتس» که کمابیش همان مبال است تا «بِدکاران» که به معنی جای ضروری است تا «زوگاران» که همان توالت یا محل آرایش باشد. در زبانهای دیگر را گویندگان آن زبانها بروند پیگیری کنند که حتماً همین است که زبانها هرچند از هم متمایزند، اما به لحاظ پیروی از قانونمندیهای خاص همانندند.
خواننده این یادداشت ممکن است خرده بگیرد که آخر این چه بحثی است، موضوع مودبانهتر قحط بود، اما زبانشناسی بحثی علمی است و ادب و بیادبی سرش نمیشود. اما برای پرهیز از گذاشتن عکسی جایی که برای یافتن واژهای برای دلالت بر آن که خیلی مستقیم یادآور آن عمل حیاتی کثیف اما بسیار ضروری باشد این همه انرژی صرف شده، تصمیم گرفتم تصویر اثر هنری مارسل دوشان به نام فواره را در این جا بگذارم.
Be the first to reply