مدّتی است نگرانیها درباره خطراتی که زبان فارسی را تهدید میکنند بالا گرفته است. گفته میشود فضاهای مجازی دارند ضربهی مهلکی به زبان فارسی که مظهر هویت ملّی ایرانی است، وارد میآورند. گفته میشود حساسیتها کم شده، آموزش کافی نیست و بیسوادها و آدمهای ناآگاه دارند تیشه به ریشهی این درخت تناور میزنند.
به جای «کتابِ من» مینویسند «کتابه من» و برعکس به جای مثلاً «خانه» مینویسند «خانِ». به جای «که» مینویسند «ک» و به جای «به» مینویسند «ب» خالی و به جای «یه» ــ شکل محاورهای «یک» باشد ــ مینویسند «ی». نه فقط مینویسند «وآآآآآآی»، بلکه حتی «اینجججججا». «آره» میشود «عاره» و «بله» میشود «بعله».
قواعد نگارش زبان فارسی هم مانند هر زبان دیگری از دل تاریخ تحول زبان بیرون میآیند. کسره و «ه» ظاهرکنندهی صدای آن هم پیشینهای تاریخی دارند. اما سخنگوی عادی زبان، کاری به این پیشینه ندارد. اینکه چرا در جایی صدای «-ِ» را میشنویم اما نمینویسیم و جای دیگری یک «ه» هم میآوریم که خوانده نمیشود چرا امروز مسالهساز شده است؟ بیشتر ایرانیان باسواد نسلهای پیشین در این باره دچار ابهام نبودند. چه چیز تغییر کرده است؟
به گمان من تغییر اساسی را باید در این واقعیت جستوجو کرد که امروز بیش از هر زمان دیگری مردم مینویسند. امروز در شبکههای مجازی، از اینستاگرام و واتساپ گرفته تا پیامکهایی که روزانه با هم مبادله میکنیم، چیزهایی را مینویسیم که قبلاً فقط میگفتیم: «کجایی بابا؟ من یه ساعته رسیدم.» «اگه نرسیدی، سر راهت ماست هم بخر!» «هاهاها!» و کسانی مینویسند که برای خواندن فارسی را آموختهاند نه برای نوشتن. نوشتن چیزی شده است مانند حرف زدن. همان اندازه آزاد، فراوان، غیرقابلکنترل و غیرقابلویراستاری.
مشکلِ ــ من ترجیح میدهم بگویم ویژگیِ ــ شرایط جدید در یک کلام این است که تعداد بیشتری از آدمها مینویسند. باید این شرایط جدید را به رسمیت شناخت و متناسب با آن تغییراتی در نظام آموزشی یا در خط فارسی به وجود آورد.
در سابق در مدارس نیازی به تمرکز زیاد روی این مسالهی «ه» ظاهرکننده صدای کسره نبود. اکنون هست. بنابراین در آموزش در سطوح ابتدایی باید این موضوع را آموزش داد با نمونههایی از فضای مجازی. نه با تاختن به فضای مجازی که گویی آفت است و مسخره کردن کسانی که اشتباه مینویسند، بلکه با کوشش برای جا انداختن منطق به کارگیری کسره و ضرورت استفاده از «ه» در جاهایی و نالازم بودن آن در جاهای دیگر.
اما گاهی هم میتوان از ابتکارات کاربران کمسواد آموخت. ابهام و اغتشاشی که در مورد صدای e در انتهای کلمه به وجود آمده خبر از ضعفی در قواعد نگارش خط فارسی هم میدهد. در یک سطح بالاتر زبانشناسان و برنامهریزان زبان باید به این ضعف، این فقدان منطق، توجه کنند و شاید بتوانند با وضع قواع جدید موضوع را آسانتر سازند. البته در تغییر قواعد باید با احتیاط و محافظهکاری خیلی بیشتری حرکت کرد چرا که با عادات زندگی انبوه مردمان سروکار دارد و ارائه راهحلهای نیاندیشیده میتواند مشکل را دوچندان سازد.
شخصاً فکر میکنم برخی از ابتکارات نگارش در وب جالب و آموختنیاند. مثلاً همین تکرار یک نشانه به قصد تاکید بر آن که در محاوره اتفاق میافتد: مثل آآآآخ. برخیها میگویند این موضوع فقط در مورد صدادارهای بلند پذیرفتنی است و در مورد بیصداها نامطلوب است. نمیفهمم چرا. آنجا هم میتواند جواب بدهد. مثلاً آخخخخخ. چیزی مثل تشدید طولانیتر. میتوانید با من موافق نباشید. میتوان بحث کرد در مطلوب بودن این نوآوری نویسندگان وب. اما یک نکته را نباید فراموش کرد. نکتهای تکراری که باید مدام تکرارش کرد: زبان را گویندگان آن متحول میکنند. باید به عادتهای جدید گویندگان و نویسندگان زبان که همان عامه مردم هستند توجه کرد، آنها را قانونمند کرد و به مردم بازگرداند. نوآوریهای عوام چه بسا ضعفهای قواعد نگارش زبان را نشان میدهند. باید آنها را بررسی کرد، نه اینکه با فضلفروشی، مسخرهشان کرد. واقعیت این است که زبان قواعد ازلی-ابدی ندارد و قواعدشان هرچند با احتیاط و بطئی، اما مدام در حال دگرگونیاند.
Be the first to reply