اسکورپیو
اسکورپیو فیلم تروتمیز استانداردی است که درباره موضوعش و زمانهای که موضوع به آن تعلق دارد اطلاعات خوبی به بیننده میدهد، مصاحبههای خوبی دارد که تو را با آدمهای این گروه موسیقی نزدیک و آشنا میکند و سرانجام پایان و انجامی و تکنیک خوبی که با وجود این به حالت رسمی و خشک نیانجامیده است. اشکال فیلم در این است که فاقد شور و احساس یا اندیشه بکر است. از آن فیلمهایی است که میتوان گفت خوب است، امّا نمیتوان از آن به هیجان آمد.
من نگهدار جمالی وسترن میسازم
این فیلم با شخصیتی شبیه رفتگر فیلم کمی بالاتر سروکار دارد. کسی که با سماجت زیاد و با وجود مشکلاتی بسیاری که سر راهش هست، با بسیج گروهی از آدمهای شبیه خودش فیلم وسترن میسازد. امّا در اینجا فیلمساز زیاد به شخصیت نزدیک نشده بلکه بر پیرامون او متمرکز شده است و سعی کرده وجه عجیب و مضحک کار او را مورد تاکید قرار دهد. و تا همین جایش فیلم به دیدنش میارزد.
درباره چند فیلمی که در فهرست فیلمهای برگزیده من نیستند
فیلم ساکن سفرم نیز به خاطر ارائه تصویری پویا از یک شخصیت منحصربهفرد که خود احمد میراحسان باشد حتماً جزء انتخابهایم میبود اگر نبود بخشهای بسیار طولانی نامربوط به فیلم مانند گفتوگو با زن بیژن نجدی و آن بخش راجع به امیر قادری و چند تکه دیگر که زمان فیلم را به چیزی دو برابر ظرفیتش بالا میبرند. میدانم که میراحسان این بخشها را اضافه نمیداند و اصولاً آنچه را دیگران (از جمله من) تدوین و ویرایش میخوانیم چیز لازمی نمیداند و … (اجازه بدهید نظرات میراحسان را در این باره من تشریح نکنم خودش به تفصیل در این باره نوشته است و شما را به آن نوشتهها ارجاع میدهم). انرژی خوبی در این کار هست که نتوانسته از قوه به فعل دربیاید.
فیلم تهران هنر مفهومی نیز از طولانی بودن بیش از اندازه لطمه غیرقابلجبرانی دیده است و گرنه نشانگر سلیقه فیلمسازی و ذوق بصری درجه یک اصلانی است.
دو فیلم پنجره شرقی و در جستوجوی پلنگ ایرانی اگر در فهرست من نیستند نه به سبب کیفیت ذاتی خود فیلمها، بلکه به خاطر ژانرشان هست. گمان میکنم برای این نوع فیلمها یا باید باکس جداگانهای باز کرد یا اساساً در مسابقه جایشان نداد، که قرار گرفتنشان در لیست فیلمهای داوری شده و رای نیاوردنشان معنای دیگری پیدا میکند. اینها فیلمهای تخصصیاند. یعنی آدم اگر به ستارهشناسی یا حیات وحش و موضوع حفظ گونههای جانوری علاقهمند نباشد، دشوار میتواند آنها را تماشا کند و باز میگویم نه به خاطر اینکه بدند، بلکه به سبب ذاتشان که آموزشی و تخصصیاند.
فیلم اصل کپی برابر اصل به عنوان گزارش خوبی از پشت صحنه یک فیلم کیارستمی برایم ارزشمند است. یکی از ملاکهای خوب و بد هر فیلم مستندی برای من این است که مرا به جاهایی ببرد که خودم نمیتوانم بروم و در زمانی کوتاه حس درستی از آنجا بودن را به من القا کند. برای من دیدن کیارستمی در حین کار جالب بود و همین طور حضور نمایشی و حتی میتوان گفت خودنمایانهاش جلوی دوربین که میتواند به کارم در نوشتن درباره این فیلم و این فیلمساز بیاید. و این همه را سازنده این مستند برایم فراهم کرده است. امّا کار از نظر ارزش هنری و طرح مسائل مبرم اجتماعی یا دغدغههای شخصی به اندازه فیلمهای اصلی فهرستم جذاب نیست.
توضیحی هم درباره نبود دو فیلم بی بی تولدت مبارک و خانه قمر خانم باید بدهم. به گمانم این فیلمها میخواهند داستانهایی با شخصیتهای متعدد تعریف کنند که بعضاً به سبب ذات فیلم مستند (که در آن رویدادهای اصلی را نمیتوانی ثبت کنی) و بعضاً به خاطر نبود مهارت فیلمساز، ناکام از کار در آمدهاند. در این باره مقاله مفصلتری در پیک مستند نوشتهام.
Be the first to reply