گفتار در فیلم مستند بُعدی درونی و ذهنی به تصاویر بیرونی میبخشد و پیروز کلانتری از کسانی است که در فیلمهای اخیرش از این ویژگی گفتار استفاده کرده است. در سالینجرخوانی در پارک شهر گفتاری که با لحنی شاعرانه نوشته شده خاطرات شخصی از گذشته را به تصویرهای زنده امروز پارک پیوند میزند و در عین انتقال اطلاعات اولیه درباره پارک شهر تهران، به این مکان شخصیتی ذهنی میبخشد. و این از موفقترین نمونههای این تجربه است. ناگفته نماند که آن قسمت فیلم که نامش را به فیلم داده است، یعنی رد و بدل شدن بستهای بین دختروپسری از طریق گذاشتن بسته روی کتابی که فیلمساز میخواند، برای من غیرقابل فهم باقی ماند. اولاً نفهمیدم ماجرا رد و بدلِ نامهای عاشقانه بین دختر و پسری بوده است یا ارتباطی به مواد مخدر دارد. و در هر دو حالت نفهمیدم این اتفاق چرا آن طور که در فیلم گفته میشود نشانه روحیه دوره خودش است (چیزی نزدیک به این مفهوم).
Be the first to reply