این که فارسی زبان دوم من بوده، روی زبان نوشتاریام چه تاثیری داشته است؟
تازگیها این پرسش برایم جدّیتر شده که کی فارسی یاد گرفتهام و این که زبان ارمنی که پیش از آموختن زبان فارسی تنها زبانی بوده که با آن با اطرافم مراوده داشتهام، چه تاثیری روی تواناییهای زبانی کنونیام، مشخصتر زبان فارسی نوشتاری امروزم، داشته است.
مسلماً از سن بسیار پایین در معرض زبان فارسیای که از رادیو پخش میشده بودهام. پدر بزرگم رادیو گوش میکرد، وقتی که هنوز در کوچه ششمتری با پدر بزرگ و مادر بزرگ یک خانواده بودیم. شنونده برنامه جانی دالر بود و من دست کم عنوان برنامه و سوال آخر آن «جانی دالر از کجا فهمید …» را خاطرم هست. این قبل از رفتن به مدرسه بوده است. و همین طور حتماً حرف زدن پدر و مادر با دکاندار و همسایه فارسیزبان را شنیدهام. امّا این هم هست که بیشتر دکاندارها و همسایهها ارمنی بودند. و تازه در همه این موارد فارسی را فقط شنیدهام، این که کی شروع کردهام به فارسی حرف زدن یادم نیست. خاطرهای دارم از دورهای که تازه به خانه جدیدمان در خیابان سنایی رفته بودیم ــ به عبارت دیگر زمانی که شش هفت سالم بوده است ــ و در بقالیای که در میدان سنایی است و هنوز هم هست، به تنهایی به خرید رفتهام، چیزی به فارسی میگویم و بقال و مشتریها همه میخندند. یحتمل کلمه نابجایی به کار بردهام یا کلمهای را نادرست تلفظ کردهام.
رویارویی جدی با زبان فارسی مطمئناً در مدرسه بوده است. بیشتر معلمهایمان فارسیزبان بودند و ما ناچار بودیم باهاشان فارسی صحبت کنیم. کتابها به زبان فارسی بودند. و علاوه بر این، از کلاس چهارم ابتدایی شروع به خواندن «کیهان بچهها» کردم. در این زمان هنوز تلویزیون نداشتیم. امّا بچههای مدرسه همه ارمنی بودند. بچههای محل هم بیشترشان. تنها همسایهمان که باهاشان رفتوآمد داشتیم خانواده اوس قدرت بودند. اوس قدرت نجار بود و خانمش مهری خانم چادری بود امّا به خانهمان میآمد (و طولانی هم مینشست) و بچههایشان فریده و فرشاد کمابیش همسنوسال ما و همبازیمان بودند و شاید اینها اوّلین انسانهایی بودند که باهاشان فارسی حرف میزدیم. تا آن جا که یادم میآید در برقراری ارتباط با آنها مشکلی نداشتیم. در این زمان، کلاس سوم و چهارم دبستان دیگر فارسی را آموخته بودم. حتی به فارسی انشا مینوشتیم و حتی من مطالبی به فارسی برای «اطلاعات دختران و پسران» فرستادم که برای من جایگزین «کیهان بچهها» شده بود. در مدرسه هم همکلاسیهامان همه ارمنی بودند و طبعیتاً با هم ارمنی حرف میزدیم. امّا زبانِ خواندنمان فارسی بود. اگر اهل نوشتن هم بودیم، به فارسی مینوشتیم. ارمنی جز برای معدودی مثل من که به دلیل علاقه به زبان و ادبیات، به آن هم میخواندیم و مینوشتیم ، به زبان شفاهی بدل شد. بیشتر بچهها حتی نامهنگاریهایشان به فارسی بود و بعضیها به فارسی فاخر انشاهای خوبی مینوشتند.
حالا پرسش این است که این گونه رابطه با زبان فارسی، این آموختن دیرهنگام و این واقعیت که در مناسبات داخل خانه هنوز هم زبان ارمنی زبان نخست است، چه تاثیری روی زبان امروز ما ــ زبان امروز من و کسانی که به فارسی مینویسند ــ گذاشته است.
میدانیم که نویسنده ارمنیِ فارسینویس تا دوره حاضر که چند نویسنده ارمنی داریم که به فارسی رمان و قصه و شعر مینویسند، تقریباً نداشتهایم. شاید تنها یک نفر از میان ارمنیهای ایران به فارسی نوشته و به عنوان نویسنده شهرتی به دست آورده است: کارو دِردِریان (برادر ویگن خواننده معروف). البته کارو شعر میگفت و به من فکر میکنم زبان شعر بیش از نثر کتابی و آموختنی است. در میان نویسندگان فعال کنونی واهه آرمن هم شعر مینویسد و در همین راستا قابل بررسی است. فارسی واهه آرمن زبان سادهای است و شعرهایش بیش از آن که زبان محور باشند، تصویرمحورند (اگر چنین تفکیکی جایز باشد).
جالب است که از چند نفر دیگر که به فارسی کتاب ادبی نوشتهاند، تقریباً همه به نحوی به وصلتهای مختلط مرتبطند. زویا پیرزاد یکی از والدینش فارسیزبان بوده است، یوریک کریم مسیحی همسرش، و آراز بارسقیان مادرش. آراز ارمنی نمیداند. یوریک ارمنی حرف میزند امّا نمینویسد و نمیخواند. و پیرزاد به ارمنی حرف میزند و حتی میتواند بخواند. خاچیک خاچر که چند کتاب داستان به فارسی نوشته، این ویژگی را داردکه برخلاف نویسندگان فوق، در اصل ارمنینویس بوده و بعد به فارسی رو آورده است.
تا کنون هیچ بررسیای انجام نشده است که ارمنیزبان بودن این نویسندهها چه تاثیری روی زبان آثارشان داشته است. چنین بررسیای در مورد بسیاری از نویسندگان کرد و ترک و عرب و گیلکی و … که زبان مادریشان غیر فارسی بوده و امروز به فارسی مینویسند نیز انجام نشده است. پژوهش در این امر میتواند نقش مهمی در شناخت ویژگیهای زبان فارسی امروز داشته باشد.
همان طور که شرح دادم، من به عنوان کسی که زبان فارسی زبان اوّل نوشتاریام هست، امّا هنوز در خانواده و با دوستان و آشنایان و بستگان ارمنی به ارمنی حرف میزنم، در کودکی و نوجوانی فاقد ارتباطات خانوادگی با فارسیزبانان بودهام. علاوه بر این، به زبان ارمنی مینویسم (هرچند نه به راحتی زبان فارسی) و میخوانم (باز اندکی دشوارتر از زبان فارسی)، کنجکاو شدهام بدانم این وضعیت چه تاثیری روی زبان فارسیام داشته است. فعلاً به چند مشاهده و فرضیه اکتفا میکنم:
زبان فارسیام به نسبت ساده است. بخصوص از نظر دامنه واژگان و کاربردهای استعاری. البته این امر میتواند ناشی از شخصیت باشد و ارتباطی با ارمنیزبان بودن نداشته باشد. کما این که در سینما نیز از پیچیدهگویی و استعارهپردازی غلیظ گریزانم. ولی میتواند با این واقعیت نیز ارتباط داشته باشد که در کودکی به زبان فارسی تکلم نکردهام. جور دیگری بگویم. من هنوز میتوانم به لهجهای که پدر و مادرم ارمنی را حرف میزدند حرف بزنم، یعنی این لهجه را که لهجه روستایی ارمنی است تقلید کنم. هنوز هم چه بسیار میگویم که اگر مادر بود میگفت فلان و در پیاش واژگان و ساختارهای زبانیای را به کار میبرم که مادرم به کار میبرد و الان شاید منسوخ باشد. چیزی معادل این رابطه نزدیک و صمیمانه با زبان مادریام، با زبان فارسی برایم وجود ندارد. به طور کلی زبان و سبک زندگی به هم آمیختهاند. سبک زندگی یک خانواده مذهبی مثلاً زبان متناظر خود را دارد. برای کسی که این زندگی را نکرده است این زبان به طور طبیعی به دست نمیآید باید آموخته شود و همواره قدری مصنوعی خواهد بود. حاصل فکر میکنم محدودیت واژگانی باشد. بخصوص در زمینه اصطلاحات متاثر از آداب دینی و تعارفات، وسائل و کارها و عادتهای زندگی درونخانوادگی.
شاید این که در دوره دبیرستان فهم زبان آل احمد و دولتآبادی برایم سختتر بود تا فهم زبان صمد بهرنگی، غلامحسین ساعدی و علیاشرف درویشیان، بیارتباط به شباهت موقعیت من با نویسندگان اخیر نباشد که زبان مادریشان ترکی و کردی بوده است.
واکنشی نسبت به این وضعیت وجود دارد که کوشش برای آموختن زبان و اصطلاحات محاوره در جوانی (آغازِ فارسیآموزی) است و تعمدی برای به کار بردن این اصطلاحات یک جور آگاهانه یا ناخودآگاه برای نشان دادن تسلط به زبان فارسی و این که یعنی فارسی را خیلی خوب بلدم. به عبارت دیگر روی آوردن به زبانی نسبتاً متکلف و نسبتاً متصنع برای پوشاندن ضعف یادشده. واقعیت این است که نویسنده ارمنی در نوشتن دیالوگهای محیط ارمنی، واقعاً دیالوگها را در جا در ذهن خود از ارمنی به فارسی ترجمه میکند (همان طور که نویسنده کرد از کردی به فارسی و نویسنده ترک از ترکی به فارسی).
البته همه اینها به این معنا نیست که یک ارمنیزبان (مثل یک کرد زبان یا عرب زبان) نمیتواند به فارسی مسلط شود یا اگر شد و فارسیاش متاثر بود از موقعیت دوزبانگیاش، فارسی ضعیفتر یا غیراصیلتری است. حتی شاید دوری از زبان محاور از بدو زبان باز کردن این نویسندهها را قادر بسازد زبان نوشتاری مستحکمتری را شکل بدهند. شاید به جرات بتوان گفت که زبان فارسی غیرفارسیزبانها همیشه کمی ترجمهای به نظر میآید. منتها این را نباید همیشه منفی تلقی کرد. در تئوری ترجمه هم ترجمهای نمودن زبان هم زبان را غنی میسازد و هم به آن رنگ بومی (بومی زبان مبدا) میدهد. در ادبیات جهان هم نویسندگانی را میشناسیم که آثارشان (یا بخشی از آنها) را به زبانی نوشتهاند که زبان اول یا زبان مادریشان نبوده است اما کارهایشان به عنوان آثار نمونه زبان ادبیشان شناخته میشود. کسانی چون جوزف کنراد، کافکا و ناباکوف به عنوان شاخصترین نمونهها.
این نوشته را با این تذکر به پایان میبرم که تفاوت نسلها هم در این بحث عامل مهمی است. امروزه رسانهها کودک را در هر کجای ایران در سنین خیلی پایینتر در معرض زبان فارسی قرار میدهند و سبکهای زندگی به هم نزدیکتر است. شاید نسل کنونی نویسندگان غیرفارسیزبانی که در آینده به فارسی خواهند نوشت تفاوت کمتری داشته باشند با نویسندگانی که به فارسی زبان باز کردهاند.
مطلب بسیار جالبی بود آقای صافاریان . به نظر من هم کسانی که زبان مادریشان حالا بعنوان مثال در ایران فارسی نیست ؛ فارسی رو از روی تلویزیون مخصصصوصا این روزا بهتر یاد میگیرن و از کلمات رسمی تری استفاده میکنن …. بعنوان مثال میتونم برادر زاده ی دوست ارمنیم رو مثال بزنم … او امسال به اول دبستان رفت در حالی که فارسی رو به سختی میتونست صحبت کنه اما از روی کارتونهای تلویزیون میتونست بفهمه که مفهوم جمله چیه … کلمات فارسیی که او بلد هست از بچه های هفت ساله ی فارسی زبان انتظار نمیره و عباراتی مثل با توجه به اینکه یا اشاره کردم … اینها رو بچه های هفت ساله کمتر به کار میبرن …. این مورد رو من در اهواز در خانواده های عرب زبان هم دیده ام … بچه های عرب زبان وقتی به کلاسهای بالاتر میرن اگر اهل درس و مشق باشن بیشتر اوقات در نوشتار مسلطتر از فارسی زبانها هستن اغلب! … اینکه شما به نکات ریزی در رابطه با ارتباط زبانی و فرهنگی اقوام مختلف ایرانی صحبت میکنین جای تقدیر داره و امیدوارم این سلسه بحثها ادامه پیدا کنه