در فیس بوک چرخ میزنم. دوستی عکسهای مراسم خیمهسوزان عاشورا را گذاشته است با نوشتهای طعنهآمیز به اوضاع زمانه. دوستی عکسی از داون تاون لس آنجلس را و آن را به کوچه برلن تشبیه کرده است. صدای طبلهای دستههای محرم دوستی را یاد طبل زدن کاترین در نمایشنامه ننه دلاور انداخته است. دوستی عکسی از غلامحسین ساعدی گذاشته با یکی از نامههای پر از اندوه و یاس او به محبوبش طاهره. دوستی خبر نمایش فیلمش درباره انقلاب سال ۵۷ را در جشنوارهای در سرزمینی دور و دوستی خاطرات کودکیاش از روز عاشورا را نوشته که عاشق دختر چادریِ باریکاندامی شد در شهری با کوچههای باریک در خطه جنوب. و … من این روزها کجا بودم؟
درگیر آزاد ماتیان. درباره آزاد ماتیان در اینجا نوشتهام. شاعر، طنزنویس و مترجم ارمنی-ایرانی و استاد کرسی زبان و ادبیات ارمنی دانشگاه اصفهان. عصر چهارشنبه ۱ آذر همراه چند تن از دوستان بزرگداشتی برای او گرفته بودیم به مناسبت هفتادسالگیاش و انتشار دو کتاب جدید یکی درباره مشهورترین شاعر سده بیستم ارمنی یقیشه چارنتس و دیگری دفتر شعری به نام نشانِ جهان. ترجمه نمونههایی از شعر او را میتوانید در اینجا و اینجا بخوانید. محل برنامه سالن کلوب ارامنه در تقاطع خیابان نوفللوشاتو و خارگ بود. ساختمانی که از بیرون ابداً نشان نمیدهد داخلش سالن بزرگی است که هم برای عروسی از آن استفاده میکنند و هم برای برنامه هایی مانند بزرگداشت و سخنرانی و غیره. این بنا عین خانههای قدیمی ایرانی (مثلاً خانه بروجردیها) انگار بیرونی و اندرونی دارد و از بیرون، از اندرونیاش هیچ نمیبینی و این خود نشانی است که از دیواری که جامعه کوچک ارامنه را از جامعه بزرگ جدا میکند. من هم باید درباره آزاد ماتیان صحبت میکردم و چند روز بود ذهنم درگیر این که درباره او چه بگویم در پانزده دقیقه که وقتی بود که برای سخنرانی به من داده بودند. و این همه چه دور بود از محرم و عاشورا و حالوهوایی که در صفحات فیسبوک بود و انعکاسی بود از حال و هوای عمومی جامعه.عنوان نخستین دفتر شعر ماتیان که در بحبوحه نخستین سالهای بعد از پیروزی انقلاب منتشر شد گلهای کویر بود. این عنوان اشاره آشکاری است به دشواری و حتّی عدم امکانِ خلق ادبی در شرایط دیاسپورایی. نوشتن به ارمنی در جامعهای که تعداد اندکی به این زبان سخن میگویند و به مسائل آن آشنا هستند به منزله پرورش گل در کویر است. من این را گرفتم و در پایان چنین نتیجهگیری کردم که محصول کار ماتیان نشان میدهد که حتی در کویر هم میتوان گل کاشت و کتابهای او همین گلها هستند. همین طور اشاره کردم که خود استعاره اثر ادبی به عنوان گل ریشه در ادبیات فارسی دارد، مثلاً نوشته مشهور سعدی “گل همین پنج روز و شش باشد”. ایده بوستان و باغ جزئی در فرهنگ ایرانی است. ماتیان در شعرش نیز از شاملو و سپهری متاثر است و در کارهای اخیرش به نوعی فلسفه زندگی رسیده است که ریشه در حکمت شرقی-ایرانی دارد.
امّا مشغولیت ذهنی من با آزاد ماتیان فقط مال چند روز اخیر نبود. یکی دوسالی است مشغول ساخت فیلمی درباره او هستم. کتابهایش را میخوانم. با او چند مصاحبه کردهام و شمارهای از دوهفتهنامه هویس را به او اختصاص دادهام. ماتیان در انتهای جلسه روز چهارشنبه وقتی نوبت او شد که حرف بزند، درباره سخنرانی من چیزی گفت که نگرانم کرد. او گفت که خوشحال است که من او را درست فهمیدهام و من متوجه شدم بیشتر حرفهایی که من دربارهاش زدم برگرفته از نوشتهها و حرفهای خودش بود. نتوانسته بودم تصویری از خودش در برابرش بگذارم که برایش تازگی داشته باشد. آنچه را از خودش گرفته بودم به او پس داده بودم. نتوانسته بودم از زاویهای مستقل از دید موضوعم به او و زندگیاش نگاه کنم. این که این حالت آزاد را راضی میکرد نیز به نظرم قابل انتقاد بود. البته ناراضی نیستم از معرفی او به جماعتی که تقریباً هیچ کارهایش را نمیشناختند. این برای بزرگداشت یک نویسنده خوب است، امّا برای نوشتن یک بیوگرافی از دیدگاه مستقل (که همان دیدگاه انتقادی است) و برای نقد آثار او کافی نیست. این کاری است که گمانم باید پیش از تدوین فیلم بکنم.
تکه فیلمهایی از مصاحبههایم با او را در محیط خیابان و خانه نیز در میان سخنرانیهای برنامه نشان دادیم. اظهارنظرهای او در شرایط زنده و خودمانیتر، حالوهوای بهتری به جلسه داد و در ضمن به یکی از کاربردهای سینمای مستند اشاره داشت که کمتر از آن بهره میگیریم و آن تلفیق فیلم با برنامه زنده است.
محبوبترین بخش برنامه (تا آنجا که از کف ممتد حضار میشد فهمید) سخنرانی مجید طاووسی یکی از دانشجویان ماتیان بود که با فارسی شروع شد و از نیمه به ارمنی تغییر زبان داد و این به دل حاضران نشست. از ابتدا خیلی دوست داشتیم برنامه دوزبانه باشد امّا نمیشد، چون صحبت کردن به فارسی درباره شعرهایی که به ارمنی نوشته شدهاند و رسالهای که به زبان ارمنی درباره یک شاعر ارمنی نوشته شده است، برای مخاطب غیرارمنی قدری دشوار بود. سخنرانی طاووسی یک مقدار این نقصان را برطرف کرد و در ضمن نشان داد که اشتیاق برای زدن پلی بین فرهنگ ارمنی و فرهنگ جامعه فارسیزبان وجود دارد. به گمانم باید با ترجمه نوشتههای ماتیان به فارسی و با برگزاری برنامهای مخصوص مخاطب فارسیزبان به این اشتیاق پاسخ داد. فیلمی که درباره آزاد ماتیان میسازم به زبان فارسی و برای مخاطب ایرانی است. این چالشی است که با وجود دشواریاش در برابر خود نهادهام. در ضمن موقعیت آزاد ماتیان (از این منظر) نمونهای است از موقعیت جامعه ارامنه کشور.
چقدر خوب است که مینویسید. فقط سپاس
شهروند ایرانی از شرق دور
با سلام. مطالب فارسی نشریه هویس درباره آقای ماتیان را خواندم. بسیار جالب بود. امیدوارم فیلمی که درباره ایشان تهیه می کنید زودتر آماده شود. چقدر خوب که به زبان فارسی است. به نظرم جامعه فارسی زبان باید هر چه بیشتر با جامعه ارامنه ایران ارتباط داشته باشد. چه ملتی جز ارامنه با ما اینقدر نزدیکی دارد؟روزی در دفتر انتشارات نائیری به مرحوم امیرخانیان گفتم ما فارسی زبان ها با شما صدها سال است که همشهری و همسایه ایم اما از شما بسیار کم می دانیم. در حالی که به تایید سر تکان می داد، از داخل قفسه کتاب درخت جان را بیرون آورد و به من داد. کتاب ارزنده ایست درباره آئین های نمایشی ارامنه . هرچند او برای آشنایی بیشتر ما با شما بسیار کوشش کرده بود اما خوب می دانست که فاصله ها بسیار است. خوشحالم که در هویس صفحه ای را به یادبود ایشان اختصاص دادید. اما ای کاش در بخش فارسی هم یادی می کردید. این ها به کاهش فاصله ها کم می کند.
نمیدانم سالهاست فکر میکنم موفق شدند ما را جدا کنند . از ۱۵ سالگی که رفتم اما نتوانستند این فارسی من و آن دقدقه شما آزاد وآربی ……………من ایرانی هستیم . وطن ….وطنه .بگذارید هر چه میگویند بگویند .من بر میگردم حال که ۴۶ ساله ام یا به سن آزاد ماتیان اگر ۷۰ ساله شدم .بگذارید ارمنی را …………نمیدانم نمیفهمم . تو وطن کنار سنگ پدر بزرگ شاید آرامشم را باز یابم . روبرت من هم روبرتم نه رابرت ……………… هرگز .
من از فامیل های استاد آزاد هستم.و از خویشاوندی با ایشان بسیار مسرور هستم.