سالی دیگر، آخرین فیلم مایک لی، فیلمساز شهیر انگلیسی، از سوی منتقدان ایرانی با تحسین پذیرفته شده است. در شماره دوّم مجله تجربه پروندهای به این فیلم اختصاص یافته حاوی شش نقد (در مجموع هشت صفحه) بدون یک کلمه انتقادی به کاستیهای ساختاری احتمالی یا مخالفت با یا بحث در دیدگاههای فیلمساز یا تردید در درستی انتخابهای فرمی و محتوایی او. این به گمان من چیزی نیست جز فقدان نگاه انتقادی و نگاه شیفتهوار به آثار فیلمسازان بزرگ.
بدون تردید مایک لی فیلمساز بزرگی است که با مهارت بسیار زندگی قهرمانان خود را به تصویر میکشد و با بازیها و میزانسنهای استادانه داستانش را تعریف میکند. اینکه آدمها ملموس و باورپذیرند و قصههایش تاثیرگذار، همه قبول و به جای خود درست. امّا دست کم دو سه نکته مورد مناقشه وجود دارد، که خود مایک لی هم در مصاحبهاش به آنها اشاره کرده است. دو سه موضوعی که میتوان پیرامون آنها بحثی انتقادی با نگاههای گوناگون را آغاز کرد.
نکته نخست که بیشتر منتقدان به آن توجه کردهاند این است که دو قهرمان اصلی فیلم، زن و شوهر مسنی که در آستانه سالمندی قرار دارند امّا هنوز کار میکنند، انگار جزیرهای از ثبات و تعادل هستند در جامعهای که بیشتر آدمهایش در بدبختی غرقاند. طرفداران فیلم میگویند فیلمساز متوجه این مسئله بوده و با انتخاب نام شخصیتهای کارتون تام و جری برای آنها، به شیوهای آیرونیک (طعنهآمیز) به همین نکته اشاره میکند. امّا آیا مایک لی میخواهد بگوید این زن و شوهر خیال میکنند خوشبختند؟ به نظر نمیرسد. فیلمساز به ما میگوید که این دو به نوعی تعادل رسیدهاند. همین طور فرزندشان. در زندگی آنها بحران نیست. در روابط آنها با پسر و عروسشان هم همین طور. آنها قهرمانان نمونهای این فیلم هستند که باقی آدمهایش در دنیایی آکنده از درد و فقر و عدم تعادل روانی زندگی میکنند. تام و جری محیط زیستیاند، در زندگی زناشوییشان مرد کار آشپزی را به عهده دارد (یعنی از تعصبات ضدزن بری است)، به مهاجران کمک میکنند، به زنان به بن بست رسیده مشاوره روانپزشکی میدهند. و در برابر ناملایمات خود را گم نمیکنند. به استثنای یکی دو جا (برخورد زن با مری و برخورد مرد با برادرزاده شاکی و پرتوقعش) از موضع نزاکت و تسلط بر اوضاع خارج نمیشوند. راستش من با آن برادرزاده، آن پسر وحشی، بیشتر احساس همدلی میکنم تا با این زن و شوهر و روابط کسلکنندهشان، زن وشوهری که بر خلاف تام و جری، موشوگربهای که دائماً با هم در جنگ و گریزند، هیچ مسئلهای با هم ندارند. این را هم بگویم که فیلم جز این اشاره به تام و جری طنز دیگری ندارد. خانواده خوشبختش را با نگاهی سرد و بیرحم زیر ذرهبین نمیگذارد. شوخیهای عروس جدید خانواده درباره مری یا شوخیهای مادر و پسر خانواده با پدر در این باره که کارش سوراخ کردن زمین است، بیشتر بر تعادل و صمیمیت خانواده شهادت میدهند تا به وجه پنهانی بر این روابط انگشت بگذارند. در طول فیلم ما شاهد همراهی فیلمساز با این خانواده هستیم تا نگاه با فاصله و انتقادی به آن. سالی دیگر، دست کم در مورد خانوادهای که در کانون اصلی فیلم قرار دارند، بسیار دور است از مشاهده دقیق و تیزبینانهای که چیزی ورای روابط ظاهری را به ما نشان دهد.
و اتفاقاً این نکته بعدی است. فیلم درباره شخصیتهایش حرف غافلگیرکنندهای ندارد. همین است که هست. دو گروه آدم داریم. آنها که بر زندگی خود مسلطند و اکثریت که بدبختاند. این آدمهای خوشبخت، البته سرد نیستند نسبت به دوروبرشان، الکی خوش نیستند و نمیتوانند با وجود بدبختی فراگیر احساس خوشبختی کنند. امّا درگیر ماجراها نیستند و به همین دلیل برای اینکه در کانون فیلمی قرار بگیرند اصلاً آدمهای مناسبی نیستند. آدمهای بدون بحراناند. هیچ اشکالی ندارد. خوش به حالشان. امّا برای هر چه مناسب باشند، برای اشغال جای قهرمانان اصلی یک اثر دراماتیک مناسب نیستند. مگر اینکه نشان دهیم خوشبختیشان کاذب و ظاهری است. امّا تام و جری ما از این دست نیستند.
سلام آقای صافاریان
امیدوارم خوب باشید
می خواستم بدونم امکانش هست من کتابی رو در مورد کارگردانی به شما بدم برای ترجمه و بعد هزینه اش رو پرداخت کنم؟
با احترام
علی فتاح