یک
ترجمه نام کتابها و مقالههای پائولین کیل بسیار دشوار و گاهی غیرممکن است. برای ترجمه عنوان مقالهای که میخوانید، در زبان فارسی معادل مناسبی برای movies نیافتم. در انگلیسی این لفظ بیشتر بر کارکرد عامهپسند و وجه عامیانه سینما دلالت میکند، در برابر واژه film که بر وجه جدیتر و هنریتر سینما دلالت دارد. من در نوشته دیگری در ترجمه عنوان این مقاله به جای “موویز” گذاشته بودم “فیلمها” که گمانم درست نیست، چون منظور نه جمع movie یعنی فیلم، که پدیده سینما رفتن و فیلم دیدن است آن طور که در جامعه به طور واقعی جاریست. با اغماض میتوان این کلمه را همان سینما ترجمه کرد، کمااینکه در زبان فارسی همان پدیده به سینما موسوم است. امّا trash به معنای آشغال است و به آثار هنری عامهپسند با سطح نازل اتلاق میشود. در نگاه نخست عجیب مینماید که کیل از trash دفاع میکند. و اصلاً نکته اصلی این مقاله همین است. ابتذال به جای trash گمانم غلط نیست، هرچند حق مطلب را ادا نمیکند. دفاع از trash در زبان انگلیسی دست کم بر زمینه مباحثاتی که در آن دوره در زمینه توجه به هنر عامهپسند و جریان “ضدفرهنگ” و هیپیگری جریان داشته آن قدر عجیب نیست که دفاع از ابتذال در زبان فارسی. به هر رو محتوای مقاله روشن میکند که منظور پائولین کیل از ابتذال و وجه مثبت آن چیست. و این ما را میرساند به نکته دوّم.
دو
بحث پائولین کیل را باید به عنوان لحظهای در مجادلهای طولانی دانست که روشنفکران و هنرشناسان و منتقدان در برخورد با هنر عامهپسند داشتهاند.
در یک سوی طیف نظرات گوناگونی که در این زمینه ابراز شدهاند، دیدگاههایی هستند با نظر کاملاً منفی نسبت به هنر عامهپسند. این دیدگاهها با نوعی تبختر به هنر عامهپسند نگاه میکنند و در برابر آن از هنری که مستقیماً به موضوعات بزرگِ تاریخی و فلسفی و اجتماعی بپردازد، از آثار ادبی مشهور اقتباس شده باشد، یا تظاهر به جدیت کند، دفاع میکنند. این نوع نگاه گاه ممکن است به کشتن لذّت فیلم دیدن بیانجامد و تماشای فیلم را نه یک تجربه لذتبخش، بلکه چیزی جدی و عبوس و آموزشی بدل سازد. کیل عمدتاً علیه این دیدگاه مینویسد. برای او حظ بردن از هنر از هر چیزی بالاتر است. در سوی دیگر طیف امّا دیدگاههایی هستند که در برابر هنر عامهپسند سپر میاندازند و آن را به سطح هنر ناب ارتقا میدهند. دیدگاه کیل گاهی به همین نوع نگرش پهلو میزند، هرچند در این زمینه ابهام دارد. او در نهایت سینمای عامهپسند آمریکا را “ابتذال”ی میداند که در اواخر عمر دیگر راضیاش نمیکند و با هنر دانستن آن مخالف است، هر چند سینما را ذاتاً رسانهای عامهپسند میداند و معتقد است هم لذتی که سینما میبخشد و هم محدودیتهای آن از همین ماهیت رسانه انبوه بودن آن ناشی میشود.
لاس زدن روشنفکران با هنر عامهپسند به منتقدان و هنرشناسان محدود نمیشود. خود فیلمسازان در این زمینه فعالترند. انواع و اقسام استفاده از سبکها و روایتهای فیلمهای درجه دو B Movies را در کارهای هنرمندان روشنفکر شاهدیم که در خدمت اهداف گوناگونی هستند. از گدار که به قولی بخشهایی یا وجوهی از فیلمهای عامهپسند را مثل بریدههای روزنامه در کولاژهای سینمایی خود به کار میبرد تا برادران کوئن که سبکهای سینمای عامهپسند را به شیوهای هجوآمیز به کار میگیرند تا فیلمهایی مثل بیل را بکش که خود به فیلم درجه دویی با تکنیک بالاتر بدل میشوند.
حتی در میان ما هم این بحث با عنوانهای دیگری در جریان است. trash کمابیش همان فیلمفارسی خودمان است. امروزه هم در میان منتقدان بحث فیلمفارسی و ارزیابی دوباره ژانرهای گوناگون آن مطرح است و هم در میان فیلمسازان استفاده از روایتها و سبکهای فیلمفارسیوار گاه گُداری مشاهده میشود.
به هر رو، بحث کیل لحظهای است در این بحث طولانی. میدانیم که رفتن به سراغ گذشته هیچ گاه بیانگیزه نیست. در میان ما، هم دیدگاه متظاهری که از زاویه تعهد اجتماعی یا هنر سطح بالا با تبختر به محصولات هنر عامهپسند نگاه میکند رایج است و هم در برابر آن دیدگاهی که یکجانبه بر لذتبخش و محشر بودن فیلمها میکوبد. کیل از منتقدانی است که میتواند در توجیه دیدگاه اخیر به کار رود. ترجمه این مطلب را با این انگیزه پذیرفتم که دسترسی به منابع درجه یک (به جای اتکا به شنیدهها) میتواند نشان دهد که موضوع به این سادگیها هم نیست.
سه
حرفهای کیل، آیههای نازل شده نیستند. امّا چیزی را که میخواهد بگوید، خوب و قوّی میگوید. نگاهش بدیع است و با اعتماد به نفس مینویسد. خوب شرح میدهد که جذابیت سینما و وجه عامهپسند آن نوعی مقابله با فرهنگ رسمی و جدی است. شاید اصلاً برای اینکه خوب بنویسد باید قدری اغراق کند. امّا محدودیت نگاهش و اتکا یکجانبه به حظّی که از سینما میبریم، باعث میشود نتواند از کارهای هنرمندانی چون استانلی کوبریک، آلن رنه و بسیاری دیگر لذّت ببرد. شاید مشکل کار در اینجاست که لذّت بردن ملاکی ذهنی است و گرچه اسنوبیسم و تظاهر به فهم هنر سطح بالا (ادا و اطوارهای روشنفکرانه) واقعیت دارد، امّا دشوار بتوان اثبات کرد که حتی آن اسنوب هم از کاری که میکند لذت نمیبرد. او هم به شیوه خودش لذّت میبرد.
چهار
در نوشته کیل لحن اندوهگین و مأیوسانهای وجود دارد، که موقع ترجمه این نوشته نخستین بار متوجه آن شدم. کیل زمانی نوشته بود: “کلمات “بوس، بوس، بنگ، بنگ” [عنوان یکی از کتابهای کیل] را از یک پوستر فیلم ایتالیایی گرفتهام. اینها شاید موجزترین بیان ممکن جذابیت سینما باشند. این جذابیت است که ما را به سینما میکشاند، و در نهایت، وقتی درمییابیم سینما به ندرت چیزی بیش از این در چنته دارد، دچار یأس و سرخوردگی میشویم.” معمولاً بخش نخست این نقل قول مورد توجه قرار میگیرد که تکیه بر لذّت سینماست، امّا بخش پایانی آن را هم نباید از دیده انداخت. نام یکی از کتابهای کیل هست “در سینما از دست نهادم”. مقصود عمرش است. در بخش آخر مقاله ابتذال، هنر، سینما نیز به تفصیل به این موضوع پرداخته است. البته نتیجهگیری او این است که عشق به فیلمهای مبتذل در نهایت اشتهای هنر را در بیننده دامن میزند، امّا این نتیجهگیری جای بحث فراوان دارد، در حالی که لحن اندوهگین او آنجا که شرح میدهد چطور دیگر حوصله دیدن دهها فیلم تکراری و احمقانه را برای پیدا کردن چند تکه بامزه یا لذتبخش ندارد، از حقیقت عمیقتری سخن میگوید، از عمری که در سالنهای سینما برای دیدن فیلمهای کمارزش به هدر رفته است. و این سوی دیگر لذّتی است که از سینما برده است.
Post Views: 45
Be the first to reply