از تفسیر اجتماعی تا بنبست وجودی
فیلم چشمه آربی اوانسیان بر اساس رمان ارمنیزبان چشمه هِقنار (هِقنار آقبیور Heghnar Aghbyoor) نوشته مگردیچ آرمن (Mkrdich Armen ) ساخته شده است. مگردیچ آرمن در سال ۱۹۰۶ در شهر گیومری (بعدها لنیناکان) ارمنستان به دنیا آمد، در اوائل دهه ۱۹۳۰ در انستیتوی سینماتوگرافی مسکو فیلمنامهنویسی خواند و در همان زمان هقنار آقبیور را نوشت. داستان یک مربع عشقی در شهری کوچک، داستانی که در زمان خود در ادبیات شوروی غریب بود. مگردیچ آرمن نیز مانند بسیاری از نویسندگان طراز اوّل شوروی زمانی دراز (از ۱۹۳۷ تا ۱۹۴۵) در تبعید زیست.
تقریباً همزمان با ساخت فیلم چشمه در ایران، در ارمنستان نیز بر اساس این رمان فیلمی به کارگردانی آرمن ماناریان ساخته شد. مقایسه این دو فیلم و کتاب میتواند نکات جالبی را روشن کند، امّا در این نوشته تنها به مقایسه فیلم چشمه اوانسیان با رمان مگردیچ آرمن پرداختهایم. این را هم بگویم که رمان هقنار آقبیور توسط ی. د. پاپازیان به فارسی ترجمه و در سال ۱۳۴۴ توسط بنیاد ادبی برادران طوماسیان منتشر شده است.خط روایی اصلی، ترتیب فصلها و دیالوگهای چشمه تا حدود زیادی به کتاب وفادارند. فیلم با فصل نوشیدن مردان مسن شهر دور سفرهای در کنار رودخانهای که بچهها در آن به آبتنی مشغولاند شروع و با فصل مشابهی پایان مییابد. در کتاب نیز همین طور است. فصلهای اصلی رویارویی جالیزبان (جمشید مشایخی) و زنِ استادِ چشمهساز (مهتاج نجومی)، گفتوگوی جالیزبان و استاد چشمهساز (آرمان) که طی آن جالیزبان پیش استاد اعتراف میکند که عاشق زن غریبهای شده است، دیدار جالیزبان از خانه استاد چشمهساز که طی آن بر او معلوم میشود که زن غریبهای که او عاشقش شده در واقع زن استاد چشمهساز است، خودکشی جالیزبان، خواستگاری از دختر جالیزبان برای پسر استاد چشمهساز و لو رفتن عشق زن استاد چشمهساز با پسر جوانی که در همسایگیشان زندگی میکند، همه عیناً در کتاب موجودند. فلاشبکهایی که شروع آشنایی پسر جوان را با زن استاد چشمهساز نشان میدهند نیز در کتاب در همان جا و به شکل فلاشبک آمدهاند. در یک کلام، در مجموع فیلم اقتباس خیلی آزادی از رمان نیست. منظورم از نظر ساختار روایی است و نه تماتیکِ فیلم. شخصاً پیش از خواندن رمان فکر میکردم ساختار روایی رمان باید خیلی خطیتر از فیلم باشد، امّا چنین نیست.
از نظر ساختار روایی کلان، فیلم یک تفاوت اساسی با کتاب دارد و آن حذف فصلی از کتاب است که در آن راز معجزه چشمه استاد برملا میشود. استاد سر قبر همسر بیوفایش چشمهای ساخته که تنها به شوهر آن زن آب میدهد و چون کس دیگری به آن نزدیک میشود، آبش قطع میشود. در کتاب، بعد از سالها معلوم میشود که این کار تمهیدی مکانیکی بیش نبوده است. در واقع معجزهای در کار نبوده و فاسق زن که به سبب این معجزه سالیان دراز چنین اندیشیده که خداوند او را گناهکار میپندارد، اکنون میفهمد که زندگیاش به خاطر یک دروغ فنا شده است. در فیلم چشمه این فصل وجود ندارد.
برخی از رویدادها نیز در فیلم ناروشناند. مثلاً معلوم نمیشود که فاسق (پرویز پورحسینی) در بیابان پای پیاده روانه زیارت بیتالمقدس است تا مگر خداوند گناهانش را ببخشد. یا صحنهای هست در اواخر فیلم که وقتی فاسق برای نوشیدن آب وارد حیاط خانهای میشود، دختری در پشت بام خود را پنهان میکند و میخندد. در کتاب آشکارا گفته شده است که صاحبخانه گمان برده مرد به خیال آشنایی با آن دختر وارد خانه شده است. در فیلم این صحنه هست، امّا برای کسی که رمان را نخوانده معنیاش معلوم نیست. خود شکل چشمه نیز در فیلم ابهام دارد. چشمهای که در داستان دربارهاش صحبت میشود مصنوع دست آدمی است و همیشه آبی از آن جاری است تا عموم از آن استفاده کنند و مانند شیر آبی است که در دیوار تعبیه شده باشد. چشمهای که در پایان فیلم اوانسیان میبینیم، بیشتر شبیه حوض است و خشک شدن آن نیز با یک کات از این حوض پر از آب به حوض خالی نشان داده شده است.
تفاوتهای دیگری هم هستند. در چشمه شخصیتها نام ندارند. وعدهگاه زن و فاسقش “خانه حبیبه” نامیده میشود و وقتی زنهای مسلمان از زن استاد چشمهساز میپرسند که نامش چیست، میگوید: “حبیبه”. این تمهید به خانه یاد شده بُعدی عمومی میبخشد. انگار خانه حبیبهای هست، که این یا آن حبیبه در آن سکونت میکند. محل وقوع رویدادها در چشمه شناسنامه دقیقی ندارد. هر کجا میتواند باشد. در حالی که در کتاب، شهری که رویدادها در آن رخ میدهند و حتی محلههایی که این اتفاق در آنها میافتد جغرافیای واقعی مشخصی دارند. بیزمانی و بیمکانی فیلم چشمه به یک اعتبار از این حکایت میکنند که فیلم در مقایسه با رُمان، فلسفیتر است. وجه اجتماعی رمان در فیلم بسیار کمرنگ شده است. ما بیش از اینکه با یک موقعیت تاریخی روبهرو باشیم، با یک موقعیت وجودی (اگزیستانسیال) طرفیم.
حدف فصل پایانی کتاب از نظر تماتیک بسیار بامعناست. معنای این معجزه دروغین رمان چشمه هقنار چیست؟ این که زن فقط به شوهرش اجازه میدهد از چشمهاش آب بنوشد. در داستان مگردیچ آرمن دنیای نو به جای دنیای کهنه میآید و نسل جدید دیگر به معجزه و ارزشی که این معجزه نماد آن است، باور ندارد. در حالی که در فیلم چشمه معلوم نیست که این معجزه دروغ باشد. هنوز تقدس خانواده برقرار است. گویا همیشه برقرار خواهد بود و آمدن نسلهای جدید تاثیری بر این امر ندارد. دنیای چشمه و بن بست آن نه مختص یک دوره تاریخی، که وجودی است. انگار برای مولف فیلم چشمه دنیایی که در آن خیانت زن شوهرش دیگر ابعادی فاجعهآمیز نداشته باشد و فوقش به جدایی بیانجامد، غیرقابلتصور است و خانواده، یک باور و ارزش همگانی است.
به این ترتیب بنبست “خانواده مقدس است، عشق هم مقدس است” که در فیلم و کتاب هردو از زبان جالیزبان بیان میشود، نزد آرمن و اوانسیان پاسخهای متفاوتی دریافت میکند. در رمان با گشایشی روبهرو هستیم که با آمدن نسل جدیدی که علمباور است شکل میگیرد و در فیلم، این بنبست همیشگی و لاینحل مینماید. در این بن بست، آدمها طلب مرگ میکنند، امّا مرگ از آنها میگریزد. وضعیتی ایستا و سنگین. بچههایی که گویی از ازل در آبهای رودخانه به آبتنی مشغول بودهاند و تا ابد به این کار ادامه میدهند و پیرزنهایی که بافند و میبافند و میبافند.
تم “خانواده مقدس است، عشق هم مقدس است” دغدغه آربی اوانسیان بوده است. برنامه او برای ساختن فیلمی بر اساس شوهر آهو خانم، رمانی که در آن هم ورود زنی را داریم به حریم خانوادهای، و همین طور مبنا قرار دادن کتاب خدایان کهنِ لئون شانت که یکی از تمهایش تقدس خانواده و عشق ممنوع است به عنوان متن مبنای اصلی فیلم پیشبند سوزندوزی شده مادرم …. ، بر این امر گواهی میدهند.
امّا در این سکون و لختی زیبایی خلق میشود. سراسر فیلم در فضاهای زیبا میگذرد. از خانه استاد چشمهساز و وسائل درون آن بگیر تا خانه حبیبه با معماری زیبایش. از نقشونگار لباسها تا موسیقی ازلی-ابدیای که در ابتدا و انتهای فیلم میشنویم. گویی این زیبایی زاده همان رنج و ایستایی است که چنین طاقتفرسا مینماید.
به این ترتیب فیلم چشمه با وجود حفظ ساختار رویدادهای کتاب چشمه هقنار، با حذف یک فصل مهم و با ساخت بصری خود، از نظر تم راه خود را از کتاب جدا میکند.
Be the first to reply