این یادداشت نقد فیلم پسر آدم، دختر حوا نیست. بلکه پرسش مشخصی است درباره فصل تظاهرات خیابانی فیلم. بر کسی پوشیده نیست که دادن مجوز برای تظاهرات خیابانی و گردهمایی یکی از مسائل حساس عرصه سیاست در بیش از یک سال گذشته بوده است. وقتی در فیلم یکی از خانمها صحبت از این میکند که نباید قدرت مطبوعات را دست کم گرفت (باز هم یکی از مسائل حساس جامعه، بخصوص در یک سال گذشته) بلکه باید جریانسازی کرد به نفع تصویب حضانت خانمها بر فرزند ذکور در مجمع تشخیص مصلحت نظام، و بعد بلافاصله شاهد تظاهرات خیابانی طرفداران و مخالفان تصویب میشویم، پچپچهای در میان تماشاگران دور و بر میافتد. خانمی میپرسد: اینجا تهران است؟ به گمان من ناهمخوانی این صحنهها با آنچه هر ایرانی و هر تهرانی در زندگی اجتماعی و واقعیت سیاسی اطراف خود میبیند، آن قدر آشکار است که نیازی به توضیح ندارد. منتها بحث این است که آیا فیلم کمدی که همیشه با اغراق همراه است و الزامی ندارد کپی مو به موی واقعیت اجتماعی و سیاسی باشد، مجاز است تصویری خلاف واقع از زندگی اجتماعی پیرامونمان ارائه کند؟ آیا این را باید به حساب فانتزی فیلم بگذاریم، خیلی جدی نگیریم و به خودمان بگوییم شوخی بامزهای است برای چند دقیقهای خوش گذراندن؟ آیا فضای شاد و امن این تظاهراتها و تضاد آن را با ضایعات اسفبار تظاهراتهای خیابانی واقعی (با هر نگاه و از هر موضعی که به رویدادها بنگریم)، با استناد به قواعد ژانر قابل توجیه است؟
شاید برخی از دوستان منتقد بگویند قواعد ژانر به فیلمساز اجازه میدهند در واقعیتها اغراق کند و تماشاگر بعد از مدّتی با درک قواعد دنیای روی پرده شروع به پذیرش رویدادهایی میکند که با واقعیت چندان خوانایی ندارند. مثلاً در همین فیلم مورد بحث ما، زن جوانی نردبان میگذارد و از بالکن طبقه بالای ساختمانی به بالکن دیگر میرود. خب، این رفتار چندان طبیعی نیست و تنها در چارچوب قواعد دنیایی که روی پرده ساخته شده، باورپذیر میشود. یا همین زن نمیتواند به همان راحتی که مهناز افشار در فیلم وسیله شنود میسازد، این کار را بکند. اینها از آن نوع اغراقهایی هستند که در چارچوب قواعد فیلم کمدی پذیرفتنیاند.
حتی حضور غیرجدی و شیرین نیروهای انتظامی نیز هرچند با واقعیت خوانایی ندارد (واقعیت امروز ما نگرانی زنها و مردهای جوان از حضور نیروهای انتظامی است)، باز پذیرفتنی است، اگر چه در اینجا فارغ از بار ایدئولوژیک نیست و در راستای تلطیف حضور اضطرابزای مامورین نظم در زندگی روزمره عمل میکند.
امّا راه انداختن تظاهرات خیابانی و سهولت و امنیت و شادابی این کار، آن چنان تضاد آشکاری با واقعیت دارد که حتی در چارچوب فیلم کمدی هم توی ذوق میزند و به یک دروغگویی آشکار نزدیک میشود. زمینه بسیار واقعی و دقیق فیلم، حضور برج میلاد و خیابانهای بسیار واقعی و ارگانهای سیاسی بسیار واقعی مانند شورای نگهبان و تشخیص مصلحت نظام و حتی تصویر رئیس ارگان اخیر بر صفحه تلویزیون و ماشینهای پلیس بسیار آشنا و … همه و همه مانع از این هستند که ما خود را در دنیای فانتزی فارغ از دنیای خودمان بدانیم و بیخیالِ شباهت یا عدم شباهت این صحنهها به واقعیت شویم.
در کمدی اغراق هست، امّا این اغراق دارای سمت و سوست. همه به یاد داریم رفتار ولگرد کوچولوی چاپلین را که بدون اینکه خلافی کرده باشد هر بار با دیدن پاسبان به سرعت راهش را کج میکند یا پا به فرار میگذارد. مسلماً این رفتار در مقایسه با رفتار یک ولگرد واقعی اغراقآمیز است. امّا این اغراق واقعیت تلخی را به نحو برجستهای نشان میدهد. اشاره به ترس و بیاعتمادی ریشهداری دارد که در وجود آدم عادی جامعه از نماینده قانون جا خوش کرده است. رفتار اغراقآمیز ولگرد کوچولو بازتاب واقعیت است، بیننده را هم میخنداند و هم متاثر میسازد؛ تظاهراتهای خیابانی دختران حوا و پسران آدم امّا، خواه نا خواه، در مقایسه با واقعیتِ تلخ، مسخره مینمایند و بسته به نوع بیننده و احساسی که نسبت به رویدادهای بعد از انتخابات سال گذشته دارد، اندکی هم خشم او را برمیانگیزند.
در مورد اپیزود مهرجویی در فیلم طهران تهران هم، برخی از دوستان تصویر خوشباشانه و آشکارا نادرست آن از زندگی اقشار اجتماعی و مناسبات آنها را و چشم فروبستن فیلم بر مسائل این زندگی را حمل بر این کردند که مهرجویی از دنیایی صحبت میکند که باید باشد نه دنیای که هست. منطقی که به هر رو برای من پذیرفتنی نیست. آیا در مورد این فیلم هم میتوان گفت که سازندگان فیلم با نمایش تظاهرات خیابانی شاد فیلم میخواهند بگویند این طوری هم میشود؟ به نظر من بافت فیلم اجازه چنین برداشتی را به ما نمیدهد. تفسیری دلبخواهی است، امّا تفسیر بدی نیست، از حسن نیت و آرزوی روزهای بهتر خبر میدهد. این جوری هم میشود.
مرز اغراق قابل قبول و اغراق غیرقابل قبول کجاست؟ باورپذیری اغراقها تا چه حد به دنیایی که فیلمساز در فیلمش میسازد مربوط است و تا چه حد به واقعیتهای خارج از فیلم؟
شما در استدلالتان از سمت و سو حرف زدید. آیا تنها معیار ما برای محک زدن اغراقها جستوجو برای یافتن سمتوسوی آنهاست؟ آیا اصولن این مساله تمام و کمال قابل معیارگذاری از پیش تعیین شده است یا فیلم به فیلم و با دریافت تماشاگرهای مختلف هر فیلم متفاوت است؟
حق با شماست. چیزی را اعراق آمیز تلقی کردن هم به دنیای درون فیلم برمی گردد و هم به مقایسه رویدادها و آدم ها درون فیلم با مابه ازای خارجی. و این که داوری درباره اغراق آمیز بودن (یا تصنعی بودن) از فیلم به فیلم و از آدم به آدم فرق می کند. بنابراین اظهار نظر هر منتقدی را باید یکی از این داوری ها تلقی کرد. البته یک منتقد هم مانند هرکس دیگری سعی می کند توضیح دهد چرا فلان صحنه یا فلان شخصیت را اغراق آمیز می داند. بستگی به قوت استدلال ها و توانایی اقناع او، خواننده ممکن است قانع شود یا نشود.
ممنون. این نحوهی سوال کردنهای من، بیان نظرهای خودم نبود. صرفن قصد داشتم توضیحات بیشتری از شما بخوانم. امیدوارم سوءتفاهم ایجاد نشده باشد.
چرا سوء تفاهم. سوالات خوبی بود.