تمامی آدمها، اشیاء و حوادثی که در فیلم میبینیم، نشانههای چیزهای دیگر هستند. آدمهای فیلم کمتر به عنوان شخصیت منفرد و بیشتر به عنوان نمونهی نوع خود مطرح هستند. خطری که فیلمی تا این پایه انباشته از نشانهها و استعارهها را تهدید میکند این است که به معمایی بدل شود که به جای تجربهی حسی و لذتبخش آن، باید به حلش نشست و خطری که بیننده را تهدید میکند این است که سرگرم یافتن معنای نشانهها و ارتباط آنها با یکدیگر شود و به حل این معما دل خوش کند.
برچسب: سینما
چرا از این فیلم خوشمان میآید؟ چرا از آن فیلم خوشمان نمیآید؟
همهمان در کودکی از قهرمانی کابویها لذت بردهایم و از سرخپوستها بدمان آمده است. امروز، اما شاید به خاطر افزایش معلومات عمومیمان دربارهی رنجهایی که بومیان آمریکا کشیدهاند و ظلمی که بر آنها رفته است، دیگر نمیتوانیم بیتفاوت باشیم نسبت به تصویر مخدوشی که در وسترنهای آمریکایی دهههای میانی سدهی بیستم از آنها ارائه شده است.
سهراب شهیدثالث: گرابه یا چخوف
جستوجویی در کتاب نوستالژی جای دیگر: گفتهها، نامهها و یادداشتهای سهراب شهیدثالث، به کوشش رضا حائری اگر هیچ دربارهی سهراب شهیدثالث ندانید، حتماً به گوشتان خورده است که او «فیلمساز چخوفی» بود، به چخوف خیلی علاقه داشت و در فیلمهایش به شیوهی او زندگی را ترسیم میکرده است. اما آیا واقعاً چنین است؟ به نظر من چنین نیست و چند سال پیش، همزمان با برنامهی «مرور بر آثار آلمانی سهراب شهیدثالث» در نوشتهای با عنوان […]
فیلم مستند با فیلم داستانی فرق دارد
برخلاف تصور کیارستمی و بسیاری دیگر از سینمادوستان و فیلمسازان، فیلم داستانی با فیلم مستند فرق دارد. فصل مفصلی از کتاب «تناقضات نابازیگری» به فیلم کلوزآپ کیارستمی اختصاص یافته است. در رابطه با بحث این فیلم موضوع نظری مهمی که همانا اهمیت تفاوت فیلم داستانی و مستند باشد، پیش میآید. بریدهی زیر از این کتاب به این پرسش میپردازد.
چرا این قدر از زیرزمین خوشمان آمد
مشاجرهی روشنفکرانهای که پیرامون فیلم زیرزمین گسترش یافت از چند جهت میتواند برای ما جالب باشد: از نظر پیچیدگی بحث ناسیونالیسم و قومگرایی و چگونگی مداخلهی هنرمند در این مسائل، از نظر پدیدهای به نام بالکانیسم (شکلی از اُرینتالیسم) و اینکه هنرمند چطور میتواند تصور مطلوب غربیها از جامعهاش را چون تصویری اصیل برای او بازتولید کند و در این رابطه نقش جشنوارهها، و سرانجام موضوع هنرمند و اثر . . .
از داوری گریزی نیست
خُب، فیلم را زیر ذرهبین گذاشتیم و جزء به جزءش را بر رسیدیم، حتی آن را معنی کردیم، به این نتیجه رسیدیم که این سکانس معنیاش این است و آن یکی این معنی را میدهد و کل فیلم میخواهد بگوید فلان. اما هنوز دربارهی فیلم قضاوت نکردهایم. قضاوت در یک کلام پاسخ به این پرسش است: فیلم خوب بود یا بد؟ وقتی به دوستی میگویید به تازگی فلان فیلم را دیدهاید، به احتمال زیاد از شما میپرسد: چطور بود؟ و منظورش این است که از فیلم خوشتان آمد یا نه و چقدر خوشتان آمد. وقتی هم کسی نقد پائولین کیل یا پرویز دوایی را میخواند، میخواهد بداند داوری او دربارهی فیلم چیست.
چه زیبا دروغ میگویی؟
در یکیدو سال اخیر سه کتاب ظاهراً نامرتبط در زمینهی منتشر کردهام که اما در عمق خود به هم مرتبطند. از آنجا که این ارتباط از عناوین کتابها معلوم نمیشود ــ زیرزمین کوستوریتسا در بوتهی نقد سیاسی، تناقضات نابازیگری و فن تحلیل فیلم ــ تصمیم گرفتم طی نوشتهای این ارتباط را برای خوانندهی علاقهمند روشن کنم.
نقد کتاب «متد اکتینگ: قرن بیستم چگونه بازیگری آموخت» (قسمت اول)
آیا بازیگران متد اکتینگ زیادهروی کردهاند؟ (قسمت اول) اِوان کیندلی Evan Kindley (نشریهی نیوریپابلیک) ترجمه: روبرت صافاریان سال ۱۸۸۸. بازیگر جوان روس کنستانتین استانیسلاوسکی نقش اصلی نمایشنامهی شوالیه خسیس پوشکین را بازی میکند. استانیسلاوسکی بیستوخردهای سال بیشتر ندارد و سخت در تقلاست تا نقش کاراکتر اصلی نمایشنامه را که آریستوکرات پیری است که شبهایش را با شمارش گنجهایی که در زیرزمین قلعهی آبااجدادیاش انبار کرده بود صبح میکند، به بهترین نحو اجرا کند. او حرکات […]