در شرایط تکنولوژیک جدید، به طور خاص با پیدایش تکنولوژی تولید تصویر با موبایل و دوربینهای دیجیتال کوچک و امکانات تدوین این تصاویر با کامپیوتر خانگی و امکانات توزیع و نمایش آن توسط اینترنت و در کانالهای تلویزیون ماهوارهای، سهم مردم کوچه و خیابان از یک سو و قدرتها اعم از دولتهای کوچک و بزرگ و شرکتهای چندملیتی که در پیوند با همین حکومتها هستند هریک در تعیین شکل و محتوای تصویرهایی که میبینیم چه اندازه است؟ این شرایط تکنولوژیک تازه به نفع کدام یک از دو سو است و تعادل قوا از این نظر در شرایط جدید به نفع کدامیک سنگینتر میشود؟ و باز بگذارید سخن را با عبارات آشناتری فرموله کنیم: امکانات تکنولوژیک دیجیتال آیا به دموکراتیزه شدن روند تولید و توزیع تصویر منجر میشود؟ تا چه اندازه؟ عوامل محدودکننده در این راستا کدامند؟
در یک تقسیمبندی کلی این پرسش را در دو حوزه مختلف میتوان بررسی کرد: در حوزه تولید تصویر و در حوزه مصرف (توزیع و نمایش) تصویر. در این یادداشت به حوزه نخست اکتفا میکنیم .
مهمترین بحثی که در تولید تصویر متحرک در شرایط رواج تکنولوژی دیجیتال مطرح است این است که پیدایش دوربینهای کوچک و ارزان و سهولت استفاده از آنها تولید تصویر از گوشههایی از زندگی را امکانپذیر میکند که پیش از این مطرح نبود. این موضوع درست است و امروزها انبوهی از تصاویر خانوادگی و حوزههای خصوصی زندگی توسط آدمهای معمولی تولید میشود که بیسابقه است. برخی از این تصویرها به تلویزیونهای پربیننده و فیلمهای سینمایی نیز راه مییابند و سلیقه بصری بینندگان را تحت تاثیر قرار میدهند. امّا از زاویه بحث ما که بحث قدرت و فرایندهای تولید تصویر است، این تصویرها مشکلی برای قدرتهای حاکم درست نمیکنند. قدرتهای حاکم تنها به آن دسته از تصویرها حساساند که محتوای سیاسی یا اجتماعی دارند و مسائلی را عیان میکنند که آنها مایلند پنهان بماند. این واقعیتی است که در حوزه تولید تصویر از رویدادهای سیاسی و اعمال خشونت و سرکوب به وسیله دروبینهای کوچک و موبایل امکانی فراهم میکند برای ثبت تصویر لحظههایی که بدون این امکان تکنولوژیک مسلماً نابود میشدند. در آینده، با بهبود کیفیت این دروبینها، این امر از اهمیت باز هم بیشتری برخوردار خواهد شد. نمونهای از این دست تصویرها، فیلم ضرب و شتم یک شهروند سیاهپوست آمریکایی به نام رادنی کینگ توسط پلیس لس آنجلس در سال ۱۹۹۲ بود که یک شهروند عادی با دوربین ویدئویی تصویربرداری کرده بود. تبرئه عاملان آن به پیدایش شورشهایی شهری گسترده سیاهپوستان انجامید. تصویرهایی که از اعتراضات خیابانی سال گذشته ایران توسط موبایل و دوربینهای کوچک ضبط شد نمونه دیگری از تولید تصویرهایی هستند که مسلماً به مذاق قدرت خوش نمیآید. مسلماً این تصویرها اهمیت فرهنگی زیادی دارند و بخشی از خاطره ذهنی تاریخی ما را میسازند. علاوه بر این، گاه در کوتاه مدّت نقش موثری در سیر رویدادها بازی میکنند. امّا فراموش نکنیم که این تصویرها بیشتر در حوزه خبررسانی میگنجند تا هنر. و از همین جاست مفهوم شهروند خبرنگار که تصویر نقش روزافزونی در کارش پیدا کرده است و میتوان در بحث جداگانهای به آن پرداخت. اینها خواه نا خواه بر سلیقه بصری ما هم تاثیر میگذارند، امّا حکومتها مشکل چندانی با این سلیقه بصری جدید ندارند و بیشتر نگران محتوای این تصویرها هستند. البته در بحث توزیع خواهیم دید که گسترش همین تصویرها چه اندازه مشروط و محدود است.
تکنولوژیهای جدیدِ ثبت و ضبط تصویر متحرک مرزهای جهان قابل ثبت را از دو سو گسترش میبخشند. از یک سو تهیه تصویر از وجوه هرچه روزمرهتر و خصوصیتر زندگی را امکانپذیر میگردانند و از سوی دیگر ثبت تصویر از حساسترین و استثنائیترین لحظههای زندگی اجتماعی را که قدرتهای سیاسی مایل به پنهان کردن آن هستند ممکن میسازند. قدرتهای حاکم تنها با این بخش دوّم مشکل دارند.
امّا در بحث تولید تصویر توسط آدمهای معمولی و خروج از کنترل سرمایه بزرگ که با قدرت سیاسی پیوند دارد، نباید زیاد ذوقزده شویم. بیشتر کسانی که در خانه خود نشستهاند و به خیال خود فیلم کاملاً شخصی خود را تدوین میکنند، به شدّت تحت تاثیر سلیقهای هستند که توسط شرکتهای بزرگ فیلمسازی و ایستگاههای تلویزیونی بزرگ شکل گرفته است. امروز بیش از هر زمان دیگری تصور اینکه تدوین خوب چیست (تند، پر از پرش، پر از جلوههای بصری و صداهای غریب، …) تحت تاثیر سلیقهای است که طی سالیان دراز توسط ام تی وی ترویج داده شده و امروز به سبک غالب تلویزیونهای دنیا بدل گشته است. همان موقع که ما گمان میکنیم داریم فیلم خودمان را میسازیم چه بسا داریم نسخه بیکیفیتتر یا ضعیفتر فلان فیلم هالیوودی یا فلان برنامه ام تی وی را بازتکثیر میکنیم. فراموش نکنیم که قدرت سلطه خود را بیشتر از راه ایدئولوژیسازی و شکلدهی به الگوها و سلیقهها و اندیشه تودههای مردم (که در ضمن مخاطبان فیلمهای شخصی ما هم هستند و ما ناچار سعی میکنیم نظر آنها را جلب کنیم) تداوم میبخشد تا با دخالت مستقیم و اعمال سانسور و زور آشکار. این شیوهها مخصوص لحظات بحرانی و حاکمان ناشی و کم عقل هستند. در فیلمسازی هم الگوهای جاافتاده درباره تدوین خوب، بازی خوب، قاببندی خوب توسط تکرار مدام و آموزش در ذهن هزاران فیلمساز آماتور جا خوش میکند. حالا اینها بگذار همه کارهای فیلمشان را هم خودشان بکنند و از وقت و پول خود مایه بگذارند، در نهایت همه مثل هم فیلم خواهند ساخت و در چارچوبهایی که برای قدرت پذیرفتنی است (تا آنجا که بحث فرم و سبک تصویرها مطرح است).
مفهوم دوربین-قلم در بنیاد خود یک تصور رمانتیک غیرقابلتحقق است. تولید فیلم (نه صرفاً ثبت تکه فیلمهایی که خودمان همن رغبت نکنیم دوباره تماشایش کنیم)، حتی اگر بتوان تصور کرد که همه کارهای آن را اعم از تصویربرداری و تدوین و صداگذاری و موسیقی و تصحیح رنگ و … خود فیلمساز بکند (که این امر به معنای نابودی بخشی از لذت فیلمسازی به عنوان کاری جمعی خواهد بود)، به عنوان کاری دائمی و حرفهای قابل تداوم نیست، چون دست کم کسی را میطلبد که بتواند زندگیاش را با هوا بگذراند و نیازی به خانه و پوشاک و خورد و خوراک نداشته باشد. فیلمسازی به هر رو چرخه اقتصادی میخواهد و این ما را میرساند به بحث فروش فیلم و توزیع و نمایش که ما را مستقیمتر درگیر نهادهای اقتصادی و سیاسی حاکم بر جهان میکند.
تولید تصویر بدون مصرف آن، یک: قابل تداوم نیست و دو: شاید بتوان گفت به معنای اجتماعی اصلاً اتفاق نیافتاده است. شما فیلمی تولید کنید درباره موضوعی که باب میل قدرت نیست و آن را در کشو میزتان بگذارید. تا وقتی که کسی آن را نبیند انگار این فیلم اصلاً ساخته نشده است. یعنی به لحاظ فیزیکی هست، شما میتوانید آن را در بیاورید و در کامپیوترتان بگذارید و تماشا کنید، امّا تا وقتی که تعداد قابل توجهی از افراد که بسیاریشان را شما اصلاً نمیشناسید آن را نبینند، فیلم شما از نظر اجتماعی وجود خارجی ندارد. بحث در این زمینه که فروش فیلم به کانالهای تلویزیونی یا گذاشتن آن روی یوتیوب چه امکانات و چه محدودیتهایی دارد، در شماره آینده.
Be the first to reply