همهمان در کودکی از قهرمانی کابویها لذت بردهایم و از سرخپوستها بدمان آمده است. امروز، اما شاید به خاطر افزایش معلومات عمومیمان دربارهی رنجهایی که بومیان آمریکا کشیدهاند و ظلمی که بر آنها رفته است، دیگر نمیتوانیم بیتفاوت باشیم نسبت به تصویر مخدوشی که در وسترنهای آمریکایی دهههای میانی سدهی بیستم از آنها ارائه شده است.
دسته: نظریه
فیلم مستند با فیلم داستانی فرق دارد
برخلاف تصور کیارستمی و بسیاری دیگر از سینمادوستان و فیلمسازان، فیلم داستانی با فیلم مستند فرق دارد. فصل مفصلی از کتاب «تناقضات نابازیگری» به فیلم کلوزآپ کیارستمی اختصاص یافته است. در رابطه با بحث این فیلم موضوع نظری مهمی که همانا اهمیت تفاوت فیلم داستانی و مستند باشد، پیش میآید. بریدهی زیر از این کتاب به این پرسش میپردازد.
چرا این قدر از زیرزمین خوشمان آمد
مشاجرهی روشنفکرانهای که پیرامون فیلم زیرزمین گسترش یافت از چند جهت میتواند برای ما جالب باشد: از نظر پیچیدگی بحث ناسیونالیسم و قومگرایی و چگونگی مداخلهی هنرمند در این مسائل، از نظر پدیدهای به نام بالکانیسم (شکلی از اُرینتالیسم) و اینکه هنرمند چطور میتواند تصور مطلوب غربیها از جامعهاش را چون تصویری اصیل برای او بازتولید کند و در این رابطه نقش جشنوارهها، و سرانجام موضوع هنرمند و اثر . . .
از داوری گریزی نیست
خُب، فیلم را زیر ذرهبین گذاشتیم و جزء به جزءش را بر رسیدیم، حتی آن را معنی کردیم، به این نتیجه رسیدیم که این سکانس معنیاش این است و آن یکی این معنی را میدهد و کل فیلم میخواهد بگوید فلان. اما هنوز دربارهی فیلم قضاوت نکردهایم. قضاوت در یک کلام پاسخ به این پرسش است: فیلم خوب بود یا بد؟ وقتی به دوستی میگویید به تازگی فلان فیلم را دیدهاید، به احتمال زیاد از شما میپرسد: چطور بود؟ و منظورش این است که از فیلم خوشتان آمد یا نه و چقدر خوشتان آمد. وقتی هم کسی نقد پائولین کیل یا پرویز دوایی را میخواند، میخواهد بداند داوری او دربارهی فیلم چیست.
چه زیبا دروغ میگویی؟
در یکیدو سال اخیر سه کتاب ظاهراً نامرتبط در زمینهی منتشر کردهام که اما در عمق خود به هم مرتبطند. از آنجا که این ارتباط از عناوین کتابها معلوم نمیشود ــ زیرزمین کوستوریتسا در بوتهی نقد سیاسی، تناقضات نابازیگری و فن تحلیل فیلم ــ تصمیم گرفتم طی نوشتهای این ارتباط را برای خوانندهی علاقهمند روشن کنم.
تدوینگر در مقام مولف: «ده» عباس کیارستمی
مولف فیلم ده کیست؟ نوشتم «تدوینگر در مقام مولف»، امّا واقعیت این است که این عنوان حق مطلبی را که میخواهم مطرح کنم ادا نمیکند. چیزی که این عنوان میگوید این است که گویی در یک سازمان تولید و تقسیمِ کارِ متعارف فیلمسازی، گاه نقش تدوینگر از منظر در آوردن ریتم فیلم و حتی شکل روایت آن، به قدری چشمگیر است که میتوانیم او را شریک تالیف فیلم و یا حتی گاهی نقشاش را بیش […]
سوزان زونتاگ علیه تفسیر
علیه تفسیر از مشهورترین نوشتههای سوزان زونتاگ است. آنچه در این پست میخوانید تنها بخش کوتاهی از آن نوشته است که برای هرکس که دستی در کار نقد فیلم و سایر آثار هنری دارد اهمیت بسیار دارد.
سینمای شاعرانه چیست؟
سنت کلام و ادبیات، آفرینش زبانی، آن قدر ریشهدار است که در هنر نسبتاً جوانی مثل سینما نیز که بر تصویر (و امروزه بر صدا نیز) استوار است، خواه نا خواه مرتب با هنر زبانی، با کلام، مقایسه میشود. از روایت و قصهگویی تصویری سخن میگوییم (این حقیقت دارد که بدون استفاده از کلام و به کمک تصویرها نیز میتوان داستان تعریف کرد) و این روزها حتی از فیلم-مقاله یا مقاله سینمایی. امّا آیا با […]