نحوه بازیگیری کیارستمی مسلماً یکی از خصوصیات اصلی سینمای اوست. معمولاً نقش بر اساس شخصیت آدمی واقعی شکل میگیرد و خود آن آدم نقش خودش را بازی میکند. در این حالت، مرز بین نقش و بازیگر از میان بر میخیزد. معلوم نیست سبزیان (کلوز آپ)، یا حسین (زیر درختان زیتون) واقعاً چقدر نقش بازی میکنند و چقدر خودشان هستند (زندگی میکنند). از این نظر البته ایهامی در کار است و تا حدودی مرز بین بازی […]
آیا پایانهای فیلمهای کیارستمی باز و فیلمهایش چندآوایی هستند؟
بحث از ایهام پایان طعم گیلاس در میان منتقدان رواج تام دارد. هوادان پروپاقرص کیارستمی می گویند در پایان این فیلم کیارستمی به ما نمیگوید بالاخره بدیعی خودکشی میکند یا نه. شاید این درست باشد که به این معنای کاملاً فنی ما ندانیم بدیعی خود را میکشد یا نه، اما چیزهای دیگری هستند که با پایان یافتن فیلم با قطعیت تمام میدانیم. یکی اینکه تردیدی نیست که بدیعی تحت تأثیر حرفهای باقری قرار گرفته است. […]
نقد فیلمنامه: مهمان مامان
مهمان مامان از آن فیلمهایی است که آدم حیفش میآید بحثهای منطقی و فنی دربارهشان بکند، تا مبادا لذت تماشای آن از بین برود. از آن فیلمهایی است که مثل زمانی که بچه بودیم بعد از تماشای آن با تعریف کردن تکههای خوبش (“دیدی فلانی چی گفت؟” “دیدی بهمانی چطوری جوابشو داد؟” “بازی پارسا پیروزفر چی بود!” “گلاب آدینه محشر بود.”) در ذهن بار دیگر تماشایش را تجربه و لذتش را تکثیر کنیم. نگاه کنید […]
نقد فیلمنامه: بوتیک
واریاسیونی از مثلث عشقی اگر طرح روایی بوتیک را ساده کنیم، شخصیتپردازی ظریف، دیالوگنویسی خودویژه، فضاسازی خوب و سایر ریزهکاریها را کنار بگذاریم، چیزی که به جا میماند داستان یک مثلث عشقی است بین یک زن و دو مرد؛ یک مرد فقیر خوب (جهان) که میخواهد به دختر فقیر (اتی) کمک کند و یک مرد پولدار بدجنس (شاپوری) که قصد اغفال او را دارد. جالب این است که در نگاه نخست این طرح اصلاً جلب […]
نقد فیلمنامه: مارمولک
دیالوگنویسی در مارمولکخندیدن به عدم تناسب زباننخستین وظیفهای که در برابر فیلمنامهنویس مارمولک قرار داشته است، ساختن زبانی برای شخصیت اصلی فیلم بوده که ترکیبی باشد از زبان عامیانه و لاتی از یک سو و زبان آخوندی از سوی دیگر و تغییر تدریجی این زبان بینابینی از چیزی نامتجانس و ناجور به کلامی نسبتاً منسجم. این کار به شیوهای قابلقبول و بیش از هر چیز به قصد اخذ تأثیرات خندهآور ناشی از عدم تناسب کسوت […]
گاوخونی: تکرار یک رمان
این تکه از کتاب گاوخونی نوشته جعفر مدرس صادقی را بخوانید: … زنم نمی گفت “بیا بریم دکان خیاطی مان را راه بیندازیم”. می گفت: “این لباس قشنگه؟”می گفتم “بله. خیلی قشنگه”.می گفت “اگه گفتی چند تموم شده برام؟” می گفتم “نمی دونم”. می گفت “حالا یک قیمتی بگو”. یک قیمتی می گفتم. قیمت بالایی می گفتم. چون که می دانستم این طور می خواست. آن وقت، او قیمت پایینی می گفت. من تعجب می […]
نقد فیلمنامه: جنایت
بررسی گفتوگوی سیاوش-بازرس ابراهیمی در نخستین رویارویی متنی بدون زیرمتن در فیلم جنایت، روابط بین سیاوش و بازرس ابراهیمی، به تعبیر خود فیلمنامه، یک موشوگربهبازی حسابی است که در دو سطح جریان دارد. یک: در سطح رابطه پلیس و جنایتکار و ترفندهایی که پلیس برای به یافتن جنایتکار و به دام انداختن او به کار میبندد، یعنی سطح کنش بیرونی. دو: در سطح برخورد اندیشهها یا میتوان گفت در سطح فلسفی. ابراهیمی تنها در پی […]
نقد فیلمنامه: نفس عمیق
به سوی مرگ، بدون گلایهدر بحثی که در شماره گذشته درباره شخصیت اصلی فیلم این زن حرف نمیزند داشتیم، به این نکته اشاره کردم که بازیگرگزینی و بازیسازی نقش مهمی در خلق شخصیت، چنانکه بر پرده سینما میبینیم، دارند: “بسیاری از خصلتهای شخصیت با یک نگاه یا با یک حرکت کوچک سر یا دست ممکن است شکل بگیرند و با خصلتهایی که در فیلمنامه طراحی شدهاند به رقابت برخیزند.” در فیلمی مثل نفس عمیق حضور […]
