پاسخ به پرسشهای ایبنا دربارهی کتاب «تصویر، سینما، اجتماع»
در ابتدا بفرمایید مطالبی که در این کتاب آمده، متعلق به چه دوره کاری شما ست و به چه دلیل به بازنشر آنها در قالب یک کتاب پرداخته اید؟
قدیمیترین نوشتهای که در کتاب «تصویر، سینما، اجتماع» آمده مقالهای است به نام «بازیگری و نقد» که در دیماه ۱۳۷۸ در دوهفتهنامهی «گزارش فیلم» به چاپ رسیده است. به عبارت دیگر، گزیدهای از نوشتههای نزدیک بیست سال گذشتهی بنده دربارهی سینما در این کتاب گرد آمدهاند. گفتنی است که این نوشتهها «نقد فیلم» به معنای دقیق کلمه نیستند. یعنی بیشتر آنها به یک فیلم خاص نمیپردازند، بلکه دربارهی یک پرسش نظری هستند، مثل این پرسش که نسبت نقد فیلم و بازیگری چیست یا زنان در فیلمهای ایرانی چگونه به تصویر کشیده شدهاند. اگر این نوشتهها را در یک کتاب گردآورده و به علاقهمندان احتمالی سینما و احیاناً نوشتههای من عرضه کردهام، قطعاً فکر کردهام که پرسش یا موضوعی که در این مقالات مطرح شده هنوز موضوعیت دارد و دست کم در تعدادی از این مقالات نظراتی نسبتاً نو مطرح شده است.
یکی از ویژگی های ژورنالیسم، واکنش سریع نسبت به موضوعات مختلف است. اما کتاب و سینما، داعیه ماندگاری دارند. انتشار مطالب روزنامه و مطبوعات در قالب یک کتاب، انگار مبارزه ای ست با زمان، زندگی زودگذر اطلاعات مصرفی و… آیا مطالب این کتاب قدرت این جدال رد دارند؟
بله، روزنامهنگاری با امور جاری ارتباطی ناگسستنی دارد. اما از این امر نتیجه نمیشود که مطالبی که در روزنامهها و مجلات نوشته میشوند اهمیت ماندگار نمیتوانند داشته باشند. برعکس، نوشتههایی که روزنامهنگاران و از جمله منتقدان فیلم در مطبوعات به چاپ میرسانند، چه بسا در میان انبوه نوشتههای دیگر و مسائل مبرمتر روز گم شوند و آن طور که شایسته است دیده نمیشوند. این هم البته حقیقت دارد که بسیاری از نوشتههای مطبوعاتی ارزش بازنشر ندارند. به همین دلیل هم در گزینش مطالب برای بازنشر در قالب کتاب، نویسنده به کیفیت مطالب و موضوعیت محتوای آنها توجه میکند. من گمان میکنم حرفهایی که در این کتاب دربارهی ذوقزدگی ما در قبال سینمای دیجیتال، کیفیت فنی و محدودیت تاریخی نقش ارامنه در سینمای ایران یا دربارهی فیلمسازانی مانند علی حاتمی، امیر نادری و سهراب شهیدثالث زدهام با دیدگاههای رایج تفاوت دارند و ارزشش را دارند که خوانده شوند.
یکی از عباراتی که در نقد سینمای ایران، بسیار به کار می رود، سینمای شاعرانه است؛ از سینمای کیارستمی تا سینمای علی حاتمی و محمدرضا اصلانی را شاعرانه می نامند. این شاعرانگی در سینما چطور تعریف می شود و متر و معیار آن چیست؟
بله. اتفاقاً در صفحهی ۱۸ همین کتاب مقالهای دربارهی سینمای شاعرانه هست. در پاسخ به پرسش شما صرفاً بخشی از آن را نقل میکنم: «تصویر فوتوگرافیک در ذات خود نگاهی شاعرانه به هستی است مشروط بر این که به بیننده فرصت بدهیم خوب به آن نگاه کند، در واقع ترغیب و تشویقش کنیم که این کار را بکند. مشروط به این که علّت وجودی یک تصویر در فیلم فقط نقشی نباشد که در نقل قصه بازی میکند، و هر تصویر به سبب حس خود نیز مورد توجه قرار گیرد. این سخن درباره چشماندازهای باشکوه یا پررمزوراز طبیعی همان قدر درست است که درباره نماهای درشت چهره انسان. تصویرهای صورت رنجکشیده ماریا فالکونتی در فیلم صامت مصائب ژاندارک (کارل درهیِر، ۱۹۲۸) را نمونهای از تصویرهای شاعرانه سینما دانستهاند. در تصویر چهره یک انسان چیزی مبهم و غیرقابلوصف وجود دارد که با هیچ کلامی نمیتوان توصیف کرد، همان طور که اصطلاحاً میگوییم دنیایی در یک نگاه وجود دارد. این همان کیفیتی است که میتوان از آن به عنوان شعر ذاتی هر تصویر نام برد.»
در جامعه امروز و با توجه به شیوع شبکه های مجازی، مطبوعات و نقد مطبوعاتی هنوز کارکردی دارد و آیا اصلا اندیشه و نقد زورش به تبلیغات می رسد ؟
هرگز نقد زورش به تبلیغات نمیرسیده است. این تازگی ندارد، هرچند شاید قدری تشدید شده باشد. تاثیری که نقد فیلم دارد از نوع دیگری است. نوشتههای منتقدان سینمایی روی قشر سینمادوستان روشنفکر تاثیر میگذارد و این مخاطبان ویژه به نوبهی خود در شکلگیری سلیقهی عمومی نخبگان نقش بازی میکنند. منتقدان به این ترتیب تعیین میکنند که در درازمدت چه فیلمهایی میمانند و چه فیلمهایی به فراموشی سپرده میشوند. آنها با به راه انداختن یک گفتوگوی فرهنگی پیرامون این فیلمها، آنها را به جزئی از خاطرهی تاریخی و فرهنگی جامعه بدل میسازند. و این نقش کمی نیست. سینمادوست جوان و تازهکار وقتی بخواهد فیلمهای مثلاً دههی شصت سینمای ایران را ببیند، میرود سراغ نقدهایی که بر این فیلمها نوشته شدهاند و آن فیلمهایی را برای تماشا انتخاب میکند که نقدهای بهتری دریافت کردهاند.
بسیاری از منتقدین و نویسندگان مطبوعاتی در ادامه کارشان،به مستندسازی هم پرداخته اند. آیا بین مستندسازی و روزنامه نگاری ارتباطی هست؟…. برای شما این دو تجربه در راستای هم هستند؟
شباهت زیادی بین مستندسازی و کار مطبوعاتی وجود دارد. بسیاری از فیلمهای مستند را میتوان به گزارشهای مطبوعاتی خلاق تشبیه کرد. تکنیکی چون مصاحبه با تفاوتهایی (که گاهی خیلی مهم هم هستند) در مطبوعات و فیلم مستند هر دو کاربرد دارد. در سینمای مستند ژانری داریم به نام فیلم-مقاله که بیشباهت به مقالههای مطبوعاتی نیست. شباهت کم نیست. عجیب نیست که روزنامهنگارها به مستندسازی رو بیاورند یا مستندسازی هم بکنند. شخصاً پیش از این که به ساختن فیلم مستند روی بیاورم هم مفصل دربارهی فیلمهای مستند و ماهیت این گونه سینما نوشتهام. نزدیک صد صفحه از کتاب مورد بحث ما هم به سینمای مستند اختصاص یافته است. پرسشهایی مانند این که آیا در سینمای مستند بازیگری داریم یا خیر یا اخلاق در فیلم مستند به چه معناست در این بخش مورد بحث قرار گرفتهاند.
اگر نکتهی دیگری درباره این کتاب هست که باید به آن اشاره شود، بفرمایید!
گفتم که نوشتههای این کتاب نقد فیلم به معنای دقیق کلمه نیستند، اما آنها محصول نوشتن دربارهی تکتک فیلمها هستند. وقتی زمانی دراز دربارهی فیلمها مینویسی، اگر ذهنی نظری هم داشته باشی، به تدریج پرسشهای عامتری برایت مطرح میشوند: بازیگری چیست و چطور میتوان دربارهی آن نوشت؟ فرق تصویر عکاسی و تصویر سینمایی در چیست؟ یا به قول شما مترومعیار سینمای شاعرانه چیست؟ ارتباط سینما و اجتماع چطور تعریف میشود؟ این پرسشها برای من در جریان اندیشیدن و نوشتن دربارههای دهها فیلم رخ نمودند و در زمان خود کوشیدم به آنها پاسخ دهم. ویژگی این کتاب به بحث گذاشتن این گونه پرسشها دربارهی ماهیت سینما و ارتباط آن با مسائل اجتماعی است.
این مصاحبه به مناسبت انتشار کتاب تصویر، سینما، اجتماع در تاریخ یکشنبه ۱۶ تیر ۱۳۹۸ در سایت «خبرگزاری کتاب ایران» (ایبنا) منتشر شده است.
Be the first to reply