لباس پوشیدن او بیش از هر چیز رئیس قبیلهای را به یاد میآورد که عاشق زرق و برق و تزئینات رنگانگ است و نه تنها هیچ ابایی از نشان دادن این علاقه خود ندارد بلکه به آن میبالد. طرح و رنگ آفریقایی برخی لباسهای او از تمایل او به پذیرفته شدن به عنوان رهبری آفریقایی (یا رهبر آفریقا) خبر میدهد، همان طور که چسباندن مدال بزرگی از نقشه آفریقا بر سینهاش. رگهای از شیوه عرب صحرایی در لباسهای او هست که حس ناسیونالیستی خطه شمال آفریقا را قلقلک میدهد. چسباندن عکسهای بزرگ بر سینه (مثلاً عکس عمر مختار که توسط استعمارگران ایتالیایی به دار کشیده شد در دیدارش با نخست وزیر ایتالیا) یا زدن نقش رهبران ناسیونالیست عرب روی لباسها، وجه دیگری از سلیقه لباس پوشیدن او را نشان میدهد. او با لباس پوشیدنش نه تنها سلیقه بدوی خود را به رخ میکشد بلکه ثروت خود را نیز به نمایش میگذارد. از این نظر سلطان شرقی نمونهواری است که ثروتی بادآورده را خرج لباس و آرایش و استخدام خدم و حشم میکند. لباس پوشیدن قدّافی حتی تاریخ تحول این رهبر (و شاید ناسیونالیزم عربی) را نیز به نمایش میگذارد. او که نخست مانند دیگر رهبران ناسیونالیست عرب با اونیفورم نظامی ساده در میان عموم ظاهر میشد، و این گونه بر مرزبندی خود با دنیای سیاست رسمی با سیاستمداران عبوس با کت و شلوارهای یکشکل تاکید میکرد، با حفظ این مرزبندی با کتوشلوارپوشان، در دهههای آخر زندگی و حکومتش نه تنها دیگر اصراری بر سادگی و سادهزیستی نداشت، که برعکس تا آنجا که میتوانست بر عجیب و غریب بودن پای میفشرد. حتی اگر لباس نظامی میپوشید سینهاش را با انبوهی از مدالهای رنگانگ تزئین میکرد.
شاید همه اینها ما را به این برساند که قدّافی پدیدهای بود متعلق به دنیایی بدوی و پیشا مدرن. با وجود این که این رگه در پوشش و آرایش او انکارنشدنی است، امّا او مسلماً پدیدهای مدرن و حتی شاید پست مدرن بود. او رئیس قبیلهای بود که به مدد رسانههای همگانی برای سراسر جهان جلوهفروشی میکرد. هزینه لباسها و شیوه زندگی گران او تنها به مدد درآمد نفت لیبی میسر بود و از این بابت نیز او محصول مناسبات اقتصادی جهانی بود. امّا حتی به طور خاص، در سلیقه او نیز چیز امروزی یافت میشود که با اندکی اغماض میتوان نامش را پست مدرن گذاشت.
فراموش نکنیم آنچه در قدّافی به نظر ما بیسلیقگی یا سلیقه بدوی میرسد، بیشباهت با دنیای فَشِن امروز و پوششهای اجقوجقی نیست که هر روز در نمایشهای مد شهرهای بزرگ غرب شاهد آن هستیم. حقیقتاً نیز او طراحان مشهوری را با پرداختن پولهای کلان برای طراحی لباسهایش به کار میگرفت به برَندِ عینک و سایر وسائلش توجه داشت. عشق او به عجیبغریبنمایی و زرق و برق را مثلاً در لباس پوشیدن مایکل جکسون نیز میتوان دید. دغدغه او با شکل ظاهری بدن و چهرهاش نیز همان چیزی است که خواننده بزرگ پاپ را به عملهای جراحی متعدد میکشاند.
دغدغه تغییر مدام چهره و پوشش اصلاً یکی از ویژگیهای فرهنگ معاصر است. اگر همین آدمهای که دور و برمان کم نیستند و دغدغهشان دائمشان لباس و آرایششان است، اگر اینها پول قدّافی را داشتند، آیا همان کارها را نمیکردند؟ واقعیت این است که دنیا هم قدّافی را میپذیرفت و مشکلی با حضور سرگرمکننده او در جهان یکنواخت سیاست نداشت اگر او با خرج کردن پولهایش در حمایت از حرکتهای مخالف آنها، پا روی دُمشان نمیگذاشت و منافعشان را تهدید نمیکرد. پدیده قدّافی با رشتههایی زیادی با دنیای فرهنگ، سیاست و اقتصاد امروز گره خورده است.
Be the first to reply