نگاهی به سخنان روبرت بگلریان نماینده ارامنه اصفهان در مجلس شورای اسلامی
تفاوتی که میان تعریف رسمی اقلیتهای کشور، از جمله ارمنیها، و واقعیت هویتی این بخش از جمعیت کشور وجود دارد معمولاً در گفتارهای مقامات رسمی ارمنیها مشکلات و تناقضاتی به وجود میآورد. در سخنان روبرت بگلریان در مصاحبهای نسبتاً مفصل با ایسنا به نمونههایی از این تناقضات برمیخوریم.
ارمنیها در تعریف رسمی، اقلیت دینی هستند، بخشی از اقلیت مسیحی کشور. در واقعیت، ارمنیها خود را اقلیت ملّی میدانند: پاره ای از ملّت بزرگ ارمنی که بخشی در جمهوری ارمنستان زندگی میکنند و بخشی دیگر در اقصا نقاط جهان پراکندهاند. در تلقی اخیر، که فارغ از ارزشگذاری، تلقی عمومی ارامنه ایران از هویت خویش است، جایگاه آنها در ایران پیچیدهتر است. در واقع به لحاظ تابعیت کاملاً ایرانیاند، همان طور که بگلریان میگوید «در حقوق بینالملل هم ما را بر اساس پاسپورتمان که ملیت ایرانی در آن ثبت شده میشناسند»، امّا یک وطن معنوی نیز دارند که ارمنستان است. سادهتر: ارمنیهای ایران بخشی از دیاسپورا (قومپراکندگی) ارمنی هستند. دیاسپورا هم چیز عجیبی نیست. اکنون میلیونها تن از مردم جهان در وضعیت دیاسپورایی زندگی میکنند. یعنی تابعیت کشوری را دارند و کشور دیگری را که در بعضی موارد اصلاً ندیدهاند وطن خود میدانند. مثلاً نسل جدید ایرانیهای آمریکا که در آن کشور به دنیا آمدهاند و زندگی میکنند، وقتی از وطنشان یا «تیمفوتبال ما» صحبت میکنند، منظورشان ایران و تیم فوتبال ایران است. شناخت مفهوم دیاسپورا و آدمهایی که در شرایط دیاسپورایی زندگی میکنند برای درک موقعیت ارمنیهای ایران ضروری است. امّا نمایندگان ما به جای کمک به این درک صحیح با سخنان خود گاهی به ابهام دامن میزنند. مثلاً بگلریان میگوید: ارتباط ما با ارمنستان مثل هر شهروند دیگری است. این به طور کلّی درست نیست. ارتباط ارمنیهای ایران با ارمنستان ارتباطی است متفاوت با هر شهروند دیگری. این ارتباط بُعد تاریخی و فرهنگی دارد و احساس وطن بودن و سرخوردگی از وضعیت وطن در میان ارامنه مسائلی پدید میآورد که در مورد باقی شهروندان ایران هیچ مناسبتی ندارد. برخی از شهروندان ارمنی ایران (همین طور شهروندان ارمنی آمریکا و فرانسه و … ) جریانات سیاسی و اجتماعی ارمنستان را از راه تلویزیونهای آن کشور خیلی دقیقتر دنبال میکنند تا وقایع ایران را و خوانندگان و برنامههای تلویزیونی ارمنستان را به همان خوبی میشناسند که هنرمندان و تلویزیونهای ایران را. باید این رابطه را شناخت.
بگلریان در جای دیگری میگوید که « قانون اساسی تعریف دینی-قومی کرده و نمایندگان اقلیتهای دینی در مجلس را به مسیحیان ارمنی و مسیحیان آشوری تقسیم کرده است». او انگشت روی نکتهای در قانون میگذارد که به طور تلویحی با تعریف صرفاً دینی اقلیتها تناقض دارد و از یک تقسیمبندی قومی خبر میدهد که کاملاً با واقعیت خوانایی دارد.
یکی از پیآمدهای وضعیت دیاسپورایی، این وضعیت که زندگی واقعیمان جایی و وطنمان جای دیگری باشد، کنار کشیدن از مسائل سیاسی عمومی جامعهای است که به طور واقعی در آن زندگی میکنیم. یا اگر بخواهیم دقیقتر بگوییم، علاقه به مسائل این جامعه تا آنجا که به ارمنیها مربوط میشود. این موضوع در سخنان بگلریان کاملاً آشکار است: نمایندگان اقلیتهای دینی در مجلس به طور مشخص و سازماندهی شده خود را از همهی جناحبندیها دور نگه میدارند و این یک سنت قدیمی بوده است. هرچند او میپذیرد که: به طور عام انتخابات یازدهم ریاستجمهوری علاوه بر شور و سرزندگی که در جامعه پدیده آورده تاثیر مثبتی در جامعه ایران و جامعه جهانی داشته و بر ایرانیان خارج از کشور هم اثر مثبتی داشته است. در همین راستا مسیحیان ارمنی هم با شور و شوق بیشتری مسائل ایران را پیگیری میکنند. امّا مسئولان و نمایندگان ارمنیها هرگز آنها را به رای دادن به این یا آن نامزد دعوت نمیکنند (هرچند به نظر خودشان انتخاب یک نامزد نسبت به دیگری میتواند تاثیر مثبتی بر وضعیت عمومی کشور و از جمله ارمنیها داشته باشد).
نکته مهم دیگری که در سخنان بگلریان وجود دارد اشاره اوست به ثبات رویه سیاست عمومی جمهوری اسلامی نسبت به اقلیتها که فارغ از دورههای سیاسی مختلف و قدرت گرفتن جناحهای سیاسی گوناگون در کشور تداوم داشته است: با توجه به تجربه همزیستی ادیان مختلف، سابقه تمدنی، فرهنگی و تاریخی ایران و ساختار قومی و دینی کشور ما، سیاستهای کلی جمهوری اسلامی ایران نسبت به اقلیتهای دینی بعد از انقلاب یکسان، یکپارچه و منسجم بوده است و این کمک کرده بتوانیم در تعاملاتمان با مقامات نظام، مسئولین و مدیران، مسائل را با درک متقابل حل کنیم.
امّا در مورد وضعیت استخدام اقلیتهای دینی در ادارات دولتی نظر او با واقعیت خوانایی ندارد. بگلریان درباره مراجعه کنندگان به دفترش و مسائلآنها میگوید: اما بخشی از مسائل هم به جنبه اقلیت دینی بودن افراد مربوط است. مثل احساس تبعیض در استخدامها یا گزینشها. در ادبیات سیاسی هم گفته میشود که احساس عدالت و احساس آزادی از خود عدالت و آزادی مهمتر است. گاهی اوقات این چالش بین احساس و برداشت عقلی افراد پیش میآید و بابی برای مراجعه به نمایندگان میشود اما عمدتا این احساس واقعی نیست و منعی برای حضور اقلیتهای دینی حتی در ادارات دولتی وجود ندارد.
و این در حالی است که میدانیم افراد جوامع اقلیت دینی ایران در بسیاری از ادارات دولتی از رده مدیریت متوسط بالاتر نمیتوانند بروند و این امر البته در هیچ قانونی نوشته نشده است، امّا در ایران نیز، مثل همه جوامع، قوانین نانوشته نیز عمل میکنند. راه حلّ در این گونه موارد این است که سهمیههایی برای حضور افراد وابسته به اقلیتهای دینی در ردههای مدیریتی گوناگون در نظر گرفته شود و همین طور، چنان که در خواستهای ارمنیها از رئیس جمهور نیز آمده است، از ارمنیها و سایر اقلیتها به عنوان مشاور و معاون و غیره در قوه مجریه کشور استفاده شود.
دوهفته نامه “هویس” شماره ۱۶۳
۵ بهمن ۱۳۹۲
Be the first to reply