نفس عمیق ضرباهنگ تندی ندارد، در آن از رویدادهای دراماتیک بزرگی خبری نیست، عمدتاً به ولگردیهای دو جوان و دوستیهای آنها میپردازد، بنابراین میتواند برای علاقهمندان سینمای پرحادثه خستهکننده باشد، امّا با این همه، در بیان آنچه میخواهد بگوید، در نقل ماجراهایی که میخواهد روایت کند، فیلم موجزی است که رویدادها را در کوتاهترین زمان (و غالباً به شیوهای رسا) به بیننده نشان میدهد. و این محصول چند شگرد در کارگردانی شهبازی است:
میزانسن در عمق: فصل نخست فیلم را به یاد بیاورید. قهرمان فیلم در پیشزمینه روی نیمکتی نشسته است و در پسزمینه فضای دانشگاه و رفتوآمد دانشجویان را میبینیم. در یک نما هم گفتوگوهای او را دنبال میکنیم و هم تصوری از فضای عمومی به دست میآوریم.
جایگاه درست دوربین برای انتقال بیشترین اطلاعات در هر نما: فصلی که در آن دو جوان اصلی فیلم سوار موتورسیکلت آینههای چند ماشین را میشکنند در دو نما به نمایش درآمده، امّا جای دوربین برای این نماها تقریباً عمود بر مسیر حرکت موتورسیکلت و طوری انتخاب شده که به خوبی میتوان دانست که در آنها چه اتفاقی میافتد. این آکسیون در یک پرداخت طبیعیتر این قابلیت را داشت که بسیار خُرد شود و اصلاً به یک فصل مونتاژی بدل شود؛ نماهایی از چرخهای موتور، خوردن پا به آینهها یکی پس از دیگری، نماهایی از چهره دو جوان و غیره، امّا به جای اینها، همه رویداد در دو نما به روشنی به نمایش گذاشته شده است.
این فصل در ضمن نمونه خوبی است از شیوه شهبازی در نشان دادن آکسیونهای مهم از دور و به این ترتیب هیجانزدایی از آنها. صحنه دیگری که از این بابت نمونه است، صحنه خطخطی کردن ماشین آخرین مدلی است که جلوی خانه بزرگی پارک شده است و در نمای دور اتفاق میافتد.
در اینجا باید اضافه کنم که شهبازی در سراسر فیلم خود را به این شیوه مقید نکرده است و آنجا که مناسب دیده از برشهای پیدرپی نیز برای القای حس لازم استفاده کرده است. موفقترین نمونه از این دست در فصل پایانی فیلم اتفاق میافتد، جایی که دختر و پسر در ماشینی که در جادههای پیچ در پیچ در حرکت است با شوخی و خنده دنبال نوار کاستی میگردند که کف ماشین افتاده و هر آن بیم تصادف یا سقوط میرود.
رها کردن آکسیون در اوّلین فرصت: در پایان صحنه دزدی پراید، بعد از اینکه به زن راننده اجازه میدهند ماشین را ترک کند، رفتن زن را به عنوان جزئی از پسزمینه نمایی از یکی از جوانها در پشت شیشه اتوموبیل میبینیم و این نما بلافاصله برش میخورد به فصل بعدی. فیلمساز نیازی نمیبیند رفتن زن را در نمای جداگانهای نشان دهد یا حرفهای دو جوان یا نگاههای آنها را به دنبال زن در فیلم بگنجاند. چیزی که نبودنش مشکلی در فهم اینکه چه اتفاقی افتاده است به وجود نمیآورد، بیمحابا حذف میشود.
استفاده از صدا و تصویر برای انتقال همزمان اطلاعات گوناگون: بهترین نمونه این شیوه را در فصل دزدی چادر اتوموبیل میتوان دید. در حالی که دوربین از داخل ماشین و از میان در باز آن برداشتن چادر را از روی ماشینی که در خیابان پارک شده توسط یکی از پسرها نشان میدهد، بر حاشیه صوتی فیلم مکالمه تلفنی دوست او را میشنویم برای پیدا کردن دختری که تازه با او آشنا شده است.
استفاده اندیشیده از صدا نیز از ویژگیهای کارگردانی شهبازی در این فیلم است. فیلم موسیقی متن ندارد و صدای محیط در بسیاری از صحنهها بر وجه واقعگرایانه اثر میافزاید. امّا از موسیقی صحنه در جاهای مختلف استفادههای هدفمند شده است. برای نمونه در صحنهای که دخترک سر قرار منتظر رسیدن دوستش است، موسیقی نسبتاً شادی میشنویم که کارکرد موسیقی متن دارد، امّا بعد میفهمیم این در واقع چیزی است که دخترک از گوشی واکمناش میشنود. استفاده از موسیقی کافه مجاور مسافرخانه در تقابل با حال نزار آدمهای فیلم یکی دیگر از نمونههای استفاده از موسیقی صحنه است.
نمیتوان درباره کارگردانی نفس عمیق صحبت کردن و به بازیگیری درخشان آن اشاره نکرد. شخصیتهای نفس عمیق خودویژه، زنده، و جذاباند. مشخص است که در مرحله نگارش فیلمنامه کار سنجیدهای روی آنها شده است. امّا با وجود این، اینها شخصیتهایی نیستند که تنها روی کاغذ خلق شده باشند و مسلماً محصول تعامل شخصیتهای فیلمنامهای با خصلتها و شیوههای رفتاری بازیگران واقعی هستند. شهبازی از شیوه بازیگیری فیالبداهه و مزایای آن مانند طراوت و پویایی آدمها استفاده کرده، بدون اینکه پردازش ادبی دقیق شخصیتها را به فراموشی بسپارد. او توانسته از وجوه مثبت آنچه شیوه مستندنمایی در سینمای ما نام گرفته بهره ببرد، بدون اینکه دچار این توهم شود که ثبت واقعیت به خودی خود موفقیت فیلم را تضمین میکند و در همه سطوح روی فیلمش کار دقیق کرده است. و این همین مسیری درستی که سینماگران باقریحه ایرانی را به خلق آثار ارزشمند توانا میسازد.
Be the first to reply