تاریخ جلفای نو نام کتابی است به قلم هاروتون دِر هووهانیان که در سال ۱۸۸۰ میلادی در اصفهان به طبع رسیده و در سال ۱۳۷۹ توسط لئون میناسیان و محمدعلی موسوی فریدنی به فارسی ترجمه شده است. مطالب این کتاب اطلاعات ارزشمندی درباره تاریخ ارامنه ایران در اختیار خواننده علاقهمند قرار میدهند.
در مورد کوچ اجباری ارامنه از شهر جلفا ـ که امروز در مرز ایران و جمهوری آذربایجان (نخجوان) واقع شده است ـ به اصفهان و سایر نقاط مرکزی ایران، دو دیدگاه متضاد وجود دارد. از یک سو این کوچ را کوچی اجباری میدانند که به قیمت جان و مال بسیاری از مهاجران تمام شده و با همه انواع فشارها و ستمهای این گونه مهاجرتها همراه بوده است. از سوی دیگر سخن از توجه خاص شاه عباس به ارامنه جلفای اصفهان میرود و این که با امکاناتی که او در اختیار آنها گذاشت آنها توانستند رشد کنند و مخصوصا با ورود به تجارت خارجی ثروت بسیار بیاندوزند. از آن چه در کتاب مورد بحث ما روایت شده است معلوم میشود هر دو وجه درست بوده است. انگیزه شاه عباس از کوچ دادن ارامنه به مناطق مرکزی ایران، هم سوقالجیشی بوده و به قصد خالی کردن قلمرو عثمانیها و ایران انجام گرفته و هم با این چشمانداز که از وجود آنها برای رونق بازرگانی و صنعت در اصفهان استفاده شود. از این منظر هم فشارهایی که برای جابهجا کردن جمعیت عظیم با امکانات آن روز بر مردم وارد آمده صحت دارد، و هم امکاناتی که شاه بعدها در اختیار آنها گذاشته است. دِر هوهانیان از شاه عباس همیشه به عنوان پادشاهی بصیر و ژرفاندیش و صفاتی از این دست سخن میگوید.
از پایان سلطنت صفویه تا دوره انقلاب مشروطه و مشارکت ارامنه در آن، اطلاعات اندکی درباره زندگی ارامنه ایران در دست است. این کتاب از این منظر نیز منبع ارزشمندی است. از دوره شاه سلطان حسین، آخرین شاه صفوی، انحطاط جلفای اصفهان شروع میشود. احساس ناامنی در میان ارامنه به اوج خود میرسد و آنها که میتوانند جلفا را ترک میکنند. در کتاب تاریخ جلفا مکرر از خالی شدن جلفا و انحطاط آن سخن رفته است. بنا بر اطلاعاتی که این کتاب در اختیار ما میگذارد مهاجرت جلفاییها ممنوع بوده است و خانوادههای متمولی که تصمیم به ترک این شهر به قصد جاهای نسبتاً امنتری مانند بوشهر و بصره میکردند، غالباً نمیتوانستند خانه خود را بفروشند و اسباب اثاث خانهشان را با خود بردارند. آنها با همراه برداشتن داراییهای کوچک و قیمتی، یکشبه خانه را خالی میکردند و به سرعت از اصفهان دور میشدند تا مبادا گرفتار مأموران حکومت شوند.
تهدیدِ تغییر دین و اصرار ارامنه بر حفظ هویت مسیحی خود در همه دورههای تاریخ جلفا، از این کتاب آشکار است. در فصلهای ۲۹ و ۵۷ کتاب دو نمونه از داستانهای اجبار به تغییر دین شرح داده شده است. امّا سیاست کلّی حکومت این نبوده است. با این همه در جاهایی از کتاب نیز از تغییر دین دادههایی سخن رفته است که بیش از خود حکومتیان بر مردم ستم روا میداشتند. تغییر دین اکثراً با انگیزه برقراری روابط بهتر با مأمورین حکومت و کسب امتیازات مادّی انجام میشده است.
وقتی میان حکومت ایران و دولتی مسیحی جنگ در میگرفته است، جامعه مسیحیان کشور همواره مظنون به همکاری با دشمن میشدند. برای نمونه در سال ۱۸۵۶، وقتی میان ایران و انگلیسیهای مستقر در جنوب ایران جنگ در میگیرد، مسیحیان مورد سوء ظن قرار میگیرند که با دشمن همکاری کردهاند. در این موارد رهبران دینی ارامنه باید تلاش زیادی میکردند تا این سوء تفاهمات را که برای مردم عادی جلفا میتوانست به بهای سنگینی تمام شود رفع کنند.
هووهانیان، نویسنده تاریخ جلفا، نسبت به زمان خود توانسته است اصول نگاه تاریخنگارانه علمی را تا حدود زیادی رعایت کند. او روحانی است، امّا نگارش تاریخ برای او وسیلهای برای موعظه دینی نیست. هدف او ثبت وقایع روزگارانی است که نگران است به فراموشی سپرده شوند. از تبلیغات ملّیگرایانه هم در این کتاب خبری نیست. آن طور که در این کتاب نقل شده است، در میان ارامنه جلفا نه سخنی از استقلال وطن است نه تصوری از بازگشت به وطن. اگر هم فشار زیاد میشده است، همان طور که گفتیم به نقاط دورتر مانند هندوستان و بصره و غیره مهاجرت میکردند.
وقتی سخن از مظالمی میرود که بر اهالی جلفا رفته است نباید فراموش کنیم که درباره کشوری فئودالی با حکومت مستبدانه شرقی صحبت میکنیم، که در آن ظلم اقتصادی و سیاسی قاعده اصلی بوده است و نه تنها ارامنه، بلکه تمام مردم از آن رنج میبردند. منتها در مورد ارامنه، تفاوت دینی، یک درجه وضعیتشان را سختتر میکرده است.
بسیاری از موقعیتهایی که در کتاب تاریخ جلفا تشریح شده ـ با تفاوتهایی ـ امروز هم ادامه دارد. مهاجرت امروز هم از مسائل اصلی ارامنه ایران و از جمله جلفای اصفهان است. ساختمانهای تخلیه شده و دکانهای بسته در پسزمینه عکسهای جلفای امروز از موقعیتی مشابه حکایت میکنند.
گفتنی است که کتاب تاریخ جلفا به زبان ارمنی کهن به نگارش در آمده و در سال ۱۳۵۵ توسط کشیش بوقوس پطروسیان به ارمنی نو ترجمه شده است. آخرین چاپ آن به زبان ارمنی نو در سال ۱۳۸۷ به مناسبت چهارصدسالگی بنیانگذاری جلفا انجام شده است.
سلام آقای صافاریان. منطقه جلفا در مرز ایران و جمهوری آذربایجان (نخجوان) واقع شده
درست است. من اشتباه کرده ام. درستش می کنم در متن.