نقدی بر فیلم “پذیرایی ساده” مانی حقیقی

دغدغه‌ی همیشگیِ “مَردُم” فیلم‌هایی هستند که به خاطر یک سکانس‌شان می‌توان همه عیب‌های‌شان را نادیده گرفت و به آن‌ها پنج ستاره داد. پذیرایی ساده از این فیلم‌هاست. و آن سکانس درخشان که به خاطرش می‌توان بر قسمت‌های ضعیف فیلم چشم بست سکانس رویارویی بَدمَنِ شیطان‌صفتِ کودک‌سرشتِ فیلم (مانی حقیقی) است با معلم روستایی که دارد در سرمای سوزان کلنگ می‌زند تا زمین یخزده را بشکافد و جسد دختر مرده‌اش را به خاک بسپارد. مرد هزار […]

دسته جدا افتاده: افسون سینما، نوستالژی گُدار

اخیراً با دوستی صحبت ادبیات بود و او از “افسون کلام” سخن می‌گفت. این که چه بسا چیزهایی را می‌خوانیم که کامل نمی فهمیم، امّا شگردهای کلامی و موسیقی و نوآوری‌های سبکی آن لذت می‌بریم. بخش مهمی از لذتی که از شعر و موسیقی و نقاشی و … از سینما می‌بریم از این دست است و تماشای فیلمی از گدار بیش از همه با افسون زبان سینماست که ما را مجذوب خود می‌کند و بخصوص […]

نگره ژانر و سینمای ایران: ژانرهای بی مخاطب

تکه ای از مقاله “ژانرهای بی مخاطب” منتشر شده در شماره ۳ نشریه سینما-چشم به سردبیری پرویز جاهد … بحث ژانر به این ترتیب جایی است که خواست بیننده، خواست فیلمساز و خواست جامعه (فشارهای صنعت فیلمسازی و دولت بر فیلمساز و تماشاگر) با هم تلاقی می‌کنند. به این ترتیب فیلم‌های متعلق به یک ژانر یا موج سند‌های مهمی هستند برای بررسی کنش متقابل همه این عوامل. برابر آنچه تا هم اینجا گفتیم، روشن است […]

نقدِ فرهنگ و فرهنگِ نقد

خوشحالم که باز برای صفحه آخر شرق می‌نویسم. عادت به نوشتن برای انتشار در این ستون که نزدیک یک سال و نیم ادامه داشت و با تعطیلی روزنامه قطع شد  واقعه غم‌انگیزی بود و شروع مجدد آن موجب خوشحالی است. امّا این خوشحالی سبب دیگری هم دارد. با بسته شدن روزنامه من مطلبی نوشتم با عنوان “انتقادهایی بی‌موقع از روزنامه شرق” که نقدی بود بر شیوه اداره روزنامه‌هایی مانند شرق و این که این روزنامه‌های […]

یادداشتی بر فیلم “چگونه پیش‌بند سوزن‌دوزی شده مادرم در زندگی‌ام گسترده می‌شود” ساخته آربی آوانسیان

“… هر درختی برای بالندگی باید از ریشه‌های درون ظلمات خاک بنوشد، امّا همزمان با میلی طبیعی شاخه‌هایش را به هر سو می‌گستراند”. جمله‌ای از بروشورِ معرفی فیلم “چگونه پیش‌بند سوزن‌دوزی شده مادرم در زندگی‌ام گسترده می‌شود” (۱۹۸۷، فرانسه) به مناسبت نمایش آن در موزه آرداک مانوکیان تهران در هفته گذشته. این جمله کوتاه توصیف نسبتاً دقیق صحنه‌ای است از فیلم دیگرِ آربی آوانسیان “چشمه” (۱۹۷۲) که حدود پانزده سال پیش‌تر در ایران ساخته شده […]

دیاسپورا یا قوم‌پراکندگی

توجه کرده‌اید وقتی ایرانی‌های خارج از کشور از وطنشان صحبت می‌کنند منظورشان ایران است و نه آمریکا یا فرانسه، حتی اگر زمان درازی است در آن کشورها زندگی می‌کنند، شهروند آن هستند و یا حتی اگر در آنجا به دنیا آمده‌اند. آن‌ها خود را پاره‌ای از ملّت ایران می‌دانند که به هر دلیل بخش‌هایی از آن در سراسر جهان پراکنده شده است. این پراکندگی را دیاسپورا می‌نامند که ریشه یونانی دارد و معنی‌اش همان پراکندگی […]

بی‌خیالِ “جِرورهنِک”

پریشب کریسمس بود. سالروز تولد عیسی مسیح، پیامبر مسیحیان. امّا ارمنی‌ها این مناسبت را روز دیگری جشن می‌گیرند. ششم ژانویه. دلایلش تاریخی و پیچیده است و موضوع این نوشته نیست. به هر رو ۲۵ دسامبر که در همه رسانه‌های سخن از کریسمس و بابانوئل و درخت کاج و چراغانی و این حرف‌هاست، در خانه ارمنی‌ها خبری نیست. این خبرها چند روز بعد از اوّل ژانویه (۱۱ دی) شروع می‌شود و تا شش روز بعد، ادامه […]

نقدی بر فیلم بی‌خود و بی‌جهت

بی‌تربیت‌ترین بچه دنیا بی‌خود و بی‌جهت با صدای تقی تقی که زیر نوشته‌های اوّل فیلم می‌شنویم، شروع می‌شود. تصویر که باز می‌شود می‌بینیم مردی وسط خانه پر از اثاث بسته‌بندی شده ایستاده و غرق تفکر با دست روی شکمش می‌زند. صدایی که شنیده‌ایم همین صدا بوده است. موقعیتی بن‌بست و آدم‌های ناهمگون: زنی که با موهای بسته وسط آرایش یا رنگ کردن مو که صفحه نیازمندی‌های روزنامه‌ای را جلویش پهن کرده و تند و تند […]