هفت: سینما یا گرافیک؟

فیلم هفت (دیوید فینچر) دست کم در ایران طرفداران پروپاقرصی دارد و بخصوص در میان دانشجویان سینما از محبوبیت زیادی برخوردار است. این محبوبیت بیش از هر چیز مدیون عنوانبندی فوق‌العاده آن است که خبر از مهارت گرافیکی سازندگانش و پیوستگی آن‌ها به سبک‌های امروزی ویدئوکلیپ‌سازی می‌دهد که به سبک‌های ام تی وی مشهورند شده‌اند. کلّ فیلم هم یک چیزی است مثل همان عنوانبندی. از نظر تصویرسازی و فضاسازی فوق‌العاده (مثل یک کلیپ)، از نظر […]

کوئن‌ها: سینمای عامه‌پسندِ روشنفکری

در اوایل فیلم ای برادر کجایی صحنه‌ای هست که در آن سه مرد فراری در خانه‌ای روستایی به محاصره مردانی مسلح به مسلسل و سگ‌های شکاری درآمده‌اند. یکی از مردان بر دیوارهای ساختمان سوخت می‌پاشد و خانه را به آتش می‌کشد. در لحظه‌ای که دیگر به نظر می‌رسد هیچ امیدی نیست، پسربچه‌ای پشت فرمان یکی از اتوموبیل‌هایی که در فیلم‌های گانگستری دیده‌ایم در میان شعله‌های آتش سر می‌رسد، مردان به دام افتاده را سوار می‌کند، […]

فیلم‌هایی که با من هستند

اواخر پارسال دوستی ای میلی از من خواست بهترین فیلم‌های عمرم را با یادداشتی درباره آن‌ها برای انتشار در مجله “اندیشه پویا” بفرستم. این کار را کردم. نمی‌دانم این فهرست و یادداشت چاپ شد یا نه. زمانی رسم بود اگر به نظرخواهی‌ای جواب می‌دادی دست کم خبر انتشارش (یا عدم انتشارش) را به تو می‌دادند، ظاهراً این رسم منسوخ شده است. رسم بدی نبود. به هر حال این فهرست و یادداشت همراهش را در اینجا […]

سینماها خیابان‌ها آدم‌ها فیلم‌ها

 سینما عصر جدید یا سینما تخت جمشید؟ سینما تخت جمشید. یک سالن انتظار اِل مانند با صندلی‌های قرمز که فیلم‌های قدیمی را نشان می‌داد و من که درباره بسیاری از این فیلم‌های می‌خواندم و ندیده بودمشان با ولع برای دیدن‌شان به این سینمای کهنه می‌رفتم که تا آنجا که یادم می‌آید هیچ وقت شلوغ نبود. قدیمی و کهنه امّا در عین حال یک جوری موند بالا بود. فقط فیلم‌های خارجی نشان می‌داد و کمتر فیلم‌های […]

سبک و حرفِ “عشق” میشائیل هانِکِه

“من هرگز فیلمی را با هدف ساختن آن درباره تم بخصوصی شروع نمی‌کنم. چیزی که برای من جالب است تجربه‌های شخصی، شخصیت‌ها یا منظومه‌هایِ آدم‌ها هستند. روزنامه‌نگارها باید این چیزها را فشرده کنند و درباره آن‌ها به شیوه‌ای نظرگیر بنویسند، امّا اثر هنری این طوری کار نمی‌کند. بیشتر این عبارت‌های نظرگیر کلی‌گویی‌اند. چاره‌ای هم نیست. امّا همان آن که بتوانی چیزی را با یک کلمه توصیف کنی، هنر مرده است. دیگر هیچ چیز زنده‌ای باقی […]

دانلد ریچی: یک آمریکایی در ژاپن

دانالد ریچی، کسی که مشهور است سینمای ژاپن را به دنیا معرفی کرد، چند روز پیش در گذشت. ریچی امّا تنها تاریخ‌نگار سینما نبود. او درباره فرهنگ ژاپن نیز کتاب‌ها نوشته و همه هم‌وغمش این بود که ژاپن واقعی را به آمریکایی‌ها معرفی کند. او رمان‌نویس و فیلمساز تجربی هم بود و برخوردش به ژاپن برخوردی بسیار شخصی است. سخنان خودش پیچیدگی تجربه “خارجی بودن” را به خوبی نشان می‌دهد. “… کشور خودم را با […]

دسته جدا افتاده: افسون سینما، نوستالژی گُدار

اخیراً با دوستی صحبت ادبیات بود و او از “افسون کلام” سخن می‌گفت. این که چه بسا چیزهایی را می‌خوانیم که کامل نمی فهمیم، امّا شگردهای کلامی و موسیقی و نوآوری‌های سبکی آن لذت می‌بریم. بخش مهمی از لذتی که از شعر و موسیقی و نقاشی و … از سینما می‌بریم از این دست است و تماشای فیلمی از گدار بیش از همه با افسون زبان سینماست که ما را مجذوب خود می‌کند و بخصوص […]

برنده: اُسکار

گفت‌وگو و نظرخواهی درباره فیلم‌هایی که باید از سوی ایران برای شرکت در دور آتی جایزه آکادمی علوم و هنرهای سینمایی آمریکا (اُسکار) معرفی شوند، شروع شده است. کدام فیلم شایسته‌تر است ایران را در بخشی از این رقابت که به فیلم‌های خارجی (غیر انگلیسی‌زبان) اختصاص دارد، نمایندگی کند؟ صحبت از یه حبه قند و سعادت‌آباد است. کمتر کسی پیشنهاد می‌کند مثلاً چیزهایی هست که نمی‌دانی را به اسکار بفرستیم، حتی اگر به نظرش فیلم […]