این روزها بحث خریدن یا نخریدن ماهی قرمز داغ است:
ماهی قرمز نخرین. بیمای میآره.
درست نیست یه جاندار را برای شادیمون نابود کنیم.
تازه ماهی قرمز مال سفره هفت سین نیست! مال چینیاست!
بخریم امّا بعد سیزده بریزیم تو حوض یا دریاچه پارکها، این طوری هم زنده میمونن هم بیشتر میشن
به جای این کارا روشهای نگهداری ماهی قرمز را بگویید. کسی با این حرفها از خریدن ماهی قرمز منصرف نمیشه قربون شکلت
برای تعویض آب ماهی قرمز، مقداری آب رو دست کم برای ۴ ساعت در ظرفی دیگه بگذارین تا کلر و اکسیژنش کمتر بشه. زودتر از هفته ای یکبار آب رو عوض نکنید. بیشتر از سه چهارم آب رو هم عوض نکنید.
درسته، مال هفتسین نیست، ایرانی نیست، بیماری میآره، عمرشون کوتاهه، وووو… ولی من وقتی میخرم به فکر دل پدریام که دم عیدی میخواده واسه بچههاش خرید کنه امّا پول نداره و میخواد با فروش ماهی پول در بیاره.
چه فرقی میکنه این ماهیا زنده باشن وقتی هزاران هزار انسان سراسر این کره خاکی هر روز دارن جون میدن و ما بیتفاوتیم.
دیگه ماهی هم نخریم؟؟؟ وضعیتیه.
واسشون چه فرقی میکنه زنده باشن یا نباشن؟
اگه ما نخریم که تولید نمیشن که بخواد عمرشون کوتاه یا طولانی بشه
ما یکی داریم سگ جونه، چهارساله تو سفره هفت سینمون حی و حاضره!
خب دیگه چندوقت دیگه میگی شما باعث مرگ گوسفندان و مرغ و..اید. با نخریدن آنها به تولیدشان نه بگویید و با نخریدنشان زندگی را به آنها هدیه دهید! یکی هم میاد مینویسه اصلن گوشت خوردن که تو فرهنگ ما نبوده! ماله چینه!
اگه این قد که به فکر ماهی حوض هستین به فکر مملکت بودین بهتر نبود
اینها حرفهایی بودند که از میان هیاهوی یک بحث داغ در یک مهمانی شنیدم: آینه تمام نمای ابعاد گوناگون هر بحثی درباره مناسبات انسان با جانداران دیگر. آن کسی میگوید “لابد بعدش میگید گوسفند و مرغ و …” خوب متوجه ابعاد گستردهتر بحث شده است. بحثی که ابعاد فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و حتی فلسفی دارد.
برای شروع میتوان پرسید اگر مشکل کسانی که با خرید ماهی مخالفاند مسئله محیط زیست و آزار ندادن حیوانات است، پیش کشیدن این بحث که گذاشتن ماهی قرمز سر سفره ایرانی نیست و مال چینیهاست چه مناسبتی دارد؟ آیا اگر چینیها این کار را بکنند اشکالی ندارد یا اگر این سنت ریشه ایرانی داشت، این کار ایرادی نداشت؟
این صحبت هم که وقتی آدمها دارند جان میدهند و اوضاع جوامع فلاکتبار است، دلسوزی برای حیوانات کار بیموردی است، تازگی ندارد. منتها از این آدمها میتوان پرسید آیا نابسامانی وضع آدمها مجوزی برای آزار دادن جانداران دیگر میتواند باشد و آیا چنین نیست که آن که برای جانداران دیگر دل نمیسوزاند، برای انسان هم نمیتواند دل بسوزاند؟
امّا بّعد اقتصادی مسأله که همان اشتغالزایی پرورش ماهی قرمز باشد که به شکل دلسوزی برای پدری که شب عید میخواهد برای بچههایش عیدی بخرد وارد این بحث میشود. واقعیت این است که در اصلاح الگوهای زندگیِ زیانآور به حال محیط زیست، جانداران دیگر و حتی انسان، همیشه یک بعد اقتصادی این گونه وجود دارد. مثلاً اگر برای کاهش آلودگی هوا تولید اتوموبیل را محدود کنیم، کارگران کارخانههای خودروسازی بیکار میشوند. امّا شاید درستتر این باشد که به فکر ایجاد اشتغال از راههای دیگر باشیم و الگوی عمومی اقتصاد را عوض کنیم.
و بالاخره اینکه واقعاً ماهی قرمزها چه فرقی میکنه برایشان که زنده باشند یا مرده. حقیقتاً پاسخش دشوار است. امّا پاسخ این پرسش در مورد انسان هم آسان نیست. اگر درباره انسان به راحتی اولویت را به زنده بودن میدهیم، چطور در مورد ماهی قرمز یا جانداران دیگری که انسان آنها میکشد، میگوییم که مرگ و زندگیشان علیالسویه است.
و یک منظر مهم دیگر در این مجادله، بیماریزا بودن این ماهیهاست و این که برای سلامتی انسان زیانآورند. معمولاً در این گونه بحثها دو موضوع با هم قاطی میشوند. معلوم نیست ما فکر ماهی بیچاره هستیم یا فکر سلامتی خودمان. یاد پاسخ نویسنده قصهنویس مشهور روس سینگر که گیاهخوار بود افتادم به پرسشکنندهای که از او پرسیده بود آیا به دلایل تندرستی گوشت نمیخورد یا به دلیل دیگری. سینگر جواب داده بود: بله، به دلایل تندرستیِ جوجه.
Be the first to reply