عرضه فیلم به صورت آنلاین در سایتهایی مانند یوتیوب و سایر سایتهایی که امکان به اشتراک گذاری ویدئو را فراهم میکنند، مهمترین تحول تکنولوژیکی است که آزادی بیان افزونتر و انتشار پیام توسط شهروند معمولی به تعداد کثیری از مخاطبان را فراهم میکند. امّا در اینجا نیز باید از سادهانگاری پرهیز کرد و از محدودیتها و شرایطی را که میتوانند مانع تحقق این امکان شوند، غافل نماند.
در زمینه تکنولوژیها نو، اعم از وسائل صوتی ــ تصویری مانند دوربین و فرمتها تازه ضبط و امکانات تازه دخیره تصویر و غیره، نباید از اختلاط تبلیغات تجاری با بحثهای نظری جدی غافل ماند. مرتب از بالا رفتن رزولوشن دوربینها عکاسی که در عدد بالای مگاپیکسل خلاصه میشود یا امکان ضبط ساعات طولانیتری از فیلم بر روی هارد دوربینهای ویدئویی گفتوگو میکنند، بدون اینکه مثلاً گفته شود که اگر لنز دوربینتان یا موبایلتان لنز درست حسابی نباشد رزولوشن بالاتر به تصویر بهتری منجر نمیشود یا اگر قرار است در پایان هر جلسه تصویربرداری یا هر چند جلسه دست کم تصویرهایتان را به روی هارد کامپیوتر منتقل کنید، حجم بالای هارد دوربین عملاً به درد نمیخورد. دوران، دوران ولع برای اعداد بالاتر و امکانات بهروزتر است بدون اندیشیدن (یا حتی فرصت اندیشیدن داشتن) به فایده این نوآوریها در پراتیک مشخص روزانه. بحث به اشتراک گذاشتن یا انتشار تصویر و فیلم از طریق اینترنت نیز از این قاعده مستثنا نیست.
میگویند میتوانید با یک کلیک فیلمتان را آپلود کنید و به میلیونها بیننده برسانید. بخش اوّل این عبارت درست است. وقتی شما فیلمتان را آپلود کنید، میلیونها نفر، اگر بخواهند، میتوانند آن را ببینند. امّا اگر بخواهند. این یک امکان بالقوه است. تحت چه شرایطی میلیونها نفر فیلم شما را خواهند دید؟ از میلیونها فیلمی که در این سایتها گذاشته شدهاند، تنها تعداد اندکی بیننده میلیونی به دست میآورند.
چه عواملی باعث میشوند مخاطب چند میلیونی برای یک فیلم از امکان به فعل درآید و آیا تا وقتی که این اتفاق نیافتاده است، میتوان از مخاطب چندمیلیونی صحبت کرد؟ در واقع نیمه دوّم آن جملهای که نقل کردم غلط است. شما نمیتوانید با یک کلیک کاری که کنید که میلیونها تن فیلمتان را ببینند. اتفاقاً این روزها با سهولت امکان آپلود کردن فیلم و مواد تصویری به روی شبکه جهانپهنا، رقابت بین این فیلمها برای به دست آوردن بیننده هرچه شدیدتر شده و برای به دست آوردن این بیننده باید فوت و فنش را بلد باشی و این فوت و فن غالباً با اغراض تجاری آمیخته است. امروزه به دست آوردن تعداد بازدیدکننده بیشتر وقت و انرژی میخواهد و این وقت و انرژی را کسانی یا سایتهایی میتوانند بگذارند که در ازای آن درآمد داشته باشند. اینها هم سلیقه عمومی را شکل میدهند و هم به شدّت از آن پیروی میکنند. وشما، فیلمساز نوعی منفرد، که فیلمی ساختهای که فکر میکنی موضوع بسیار مهمی را مطرح میکند، از نظر به دست آوردن بیننده به گردِ پای این حرفهایهای عرصه فضای مجازی و این بیزنسهای آنلاین هم نمیرسی. شاید بتوان گفت که دموکراسی همین است دیگر، این سایتهای تفریحی و عامهپسند در واقع دارند به آنچه بازدیدکنندگان (یعنی همان مردم) میخواهند جواب میدهند. شاید دموکراسی هم چیزی بیش از این نباشد. شاید دموکراسی همین غلبه سلیقه متوسط و پائینتر از متوسط اکثریت باشد بر اینکه چه تصویرهایی تولید و مصرف شوند. این سلیقه عمومی تجاری سخیف را آیا صاحبان قدرت شکل میدهند تا سلطه خود را تداوم ببخشند، یا این سلیقه مشترکِ متوسطِ حاکم و محکوم است که تاجران را برای فروش کالای تصویریشان به تبعیت از خود وا میدارد؟ این بحث درازی است که شاید پاسخ قاطعی هم نداشته باشد. امّا اگر تصور من فیلمساز این باشد که میتوانم موضوع مورد علاقه خود یا شکل فیلمسازی “فرهیختهتر” خود را به میلیونها نفر برسانم، کور خواندهام. امکان تشکیل گروههای علاقهمند کوچکتر مرکب از تماشاگران خاص البته وجود دارد که به نظر من امکان واقعیتری است که کمتر مورد توجه قرار گرفته است. تو شاید نتوانی برای فیلمت میلیونها مخاطب دست و پا کنی، امّا میتوانی آن را به دید صدها نفر برسانی و این خود امکان کمی نیست.
برای اینکه تعداد مخاطبانت را زیاد کنی نیاز به تبلیغات داری و تبلیغات پول و وقت (که آن هم پول است) میطلبد. این عامل هم، دستیابی به آن تماشاگران انبوه فرضی را ناممکن میسازد. و تازه، مگر چقدر میتوان فیلم ساخت و رایگان در اینترنت گذاشت؟
وقتی به طور مشخص به انعکاس رویدادهای سیاسی و انعکاس اخبار این گونه جنبشها میرسیم، فاکتور مهم اهمیت خود رویداد است و “ارزش خبری” آن است. این “ارزش خبری”، هم از اهمیت ذاتی خود رویداد ناشی میشود هم از این که سیاست قدرتهای بزرگ نسبت به آن چیست؟ ناگهان تمام رسانههای دنیا درباره موگابه و موزامبیک صحبت میکنند، امّا درباره دیکتاتور دیگری در کشور همسایه چیزی نمیشنوی. ناگهان همه رسانهها درباره خطر دسترسی ایران به بمب اتمی سخن میپراکنند، در حالی که درباره وضعیت کشورهای دیگر منطقه از همین منظر خبری نیست. البته برخی از رویدادها آن قدر مهم هستند که رسانهها نمیتوانند نادیدهشان بگیرند، امّا میتوانند از اهمیتشان بکاهند. تازه به فرض اگر در مقیاس جهانی از اهمیت آنها بکاهند، برای مردم کشوری که این رویداد را با پوست و گوشت خود احساس و تجربه میکنند، نمیتوانند این کار را بکنند. خود رویدادها فیالنفسه مهم یا بیاهمیتاند و نقش رسانهها در تعیین اندازه اهمیت آنها مشروط است. امّا همین نقش مشروط بسیار مهم است و نباید آن را از دیده انداخت. اگر فیلمهای تظاهرات خیابانی بعد از انتخابات را میلیونها نفر روی یو تیوب یا بازپخش آنها را از کانالهای تلویزیونی مختلف میدیدند، علاوه بر اهمیت خود موضوع، سیاست قدرتهای بزرگ هم در کار بود. یکی از این طریق که پیشاپیش و سالهاست ایران را به موضوع دارای ارزش خبری بدل ساختهاند و دیگر اینکه با بازپخش آن فیلمها از کانالهای تلویزیونی ماهوارهای اثر آن را تقویت میکردند. این قدرتهای رسانهای هستند که تعیین میکنند چه چیزی “ارزش خبری” دارد و چه چیزی “ارزش خبری” ندارد”؛ چه چیزی دیده شود و چه چیزی دیده نشود. البته توان آنها هم در این زمینه نامحدود نیست، چون برخی رویدادها آن قدر مهم و بزرگ هستند که نمیتوان آنها را نادیده گرفت، در این مورد باید نوع تلقی آنها را شکل داد.
میخواهم بگویم تکنولوژی آپلود فیلم روی اینترنت را باید در یک زمینه (context) وسیعتر و در ارتباط با امکانات گسترده قدرت و آن هم نه تنها قدرت سیاسی داخلی، بلکه همین طور قدرتهای خارجی، مورد بررسی قرار داد تا تصویر روشنتری از امکانات دموکراتیک آن به دست آورد. به نظر من امروز قدرتهای سیاسی بیشتر به کنترل درازمدّت و در سطح کلان میپردازند. کافی است سلیقه عمومی را شکل دهی، بتوانی تعیین کنی کدام رویداد مهم است و کدام بیاهمیت، تا بیشتر فیلمهای آپلود شده درباره همان موضوعی باشند که تو جا انداختهای مهم است و تازه اگر درباره این موضوع هم نبودند کسی سراغشان نرود و تماشایشان نکند، همان جا برای خودشان باشند. در این منظر کلان در زمینه رابطه تکنولوژیهای نو و دموکراتیزه شدن قدرت، نکته دیگری را هم نباید از نظر انداخت و آن امکانات عظیمی هستند که همین اینترنت برای جمعآوری اطلاعات در اختیار قدرتهای رسانهای مانند گوگل و یاهو و غیره قرار میدهد که منافعشان با قدرت سیاسی گره خورده است. و سرانجام اینکه همه تکنولوژیهای نو را قدرتهای بزرگ کنترل میکنند، به این معناست که در صورت لزوم میتوانند مانع انتشار محتوای نامطلوب شوند. اگر این اتفاق امروز به ندرت روی میدهد، به این معنا نیست که اگر روزی منافع کلان آنها به خطر بیفتد، این کانالها همچنان برای انتشار هر مطلبی باز باشند.
در زمینه تکنولوژیها نو، اعم از وسائل صوتی ــ تصویری مانند دوربین و فرمتها تازه ضبط و امکانات تازه دخیره تصویر و غیره، نباید از اختلاط تبلیغات تجاری با بحثهای نظری جدی غافل ماند. مرتب از بالا رفتن رزولوشن دوربینها عکاسی که در عدد بالای مگاپیکسل خلاصه میشود یا امکان ضبط ساعات طولانیتری از فیلم بر روی هارد دوربینهای ویدئویی گفتوگو میکنند، بدون اینکه مثلاً گفته شود که اگر لنز دوربینتان یا موبایلتان لنز درست حسابی نباشد رزولوشن بالاتر به تصویر بهتری منجر نمیشود یا اگر قرار است در پایان هر جلسه تصویربرداری یا هر چند جلسه دست کم تصویرهایتان را به روی هارد کامپیوتر منتقل کنید، حجم بالای هارد دوربین عملاً به درد نمیخورد. دوران، دوران ولع برای اعداد بالاتر و امکانات بهروزتر است بدون اندیشیدن (یا حتی فرصت اندیشیدن داشتن) به فایده این نوآوریها در پراتیک مشخص روزانه. بحث به اشتراک گذاشتن یا انتشار تصویر و فیلم از طریق اینترنت نیز از این قاعده مستثنا نیست.
میگویند میتوانید با یک کلیک فیلمتان را آپلود کنید و به میلیونها بیننده برسانید. بخش اوّل این عبارت درست است. وقتی شما فیلمتان را آپلود کنید، میلیونها نفر، اگر بخواهند، میتوانند آن را ببینند. امّا اگر بخواهند. این یک امکان بالقوه است. تحت چه شرایطی میلیونها نفر فیلم شما را خواهند دید؟ از میلیونها فیلمی که در این سایتها گذاشته شدهاند، تنها تعداد اندکی بیننده میلیونی به دست میآورند.
چه عواملی باعث میشوند مخاطب چند میلیونی برای یک فیلم از امکان به فعل درآید و آیا تا وقتی که این اتفاق نیافتاده است، میتوان از مخاطب چندمیلیونی صحبت کرد؟ در واقع نیمه دوّم آن جملهای که نقل کردم غلط است. شما نمیتوانید با یک کلیک کاری که کنید که میلیونها تن فیلمتان را ببینند. اتفاقاً این روزها با سهولت امکان آپلود کردن فیلم و مواد تصویری به روی شبکه جهانپهنا، رقابت بین این فیلمها برای به دست آوردن بیننده هرچه شدیدتر شده و برای به دست آوردن این بیننده باید فوت و فنش را بلد باشی و این فوت و فن غالباً با اغراض تجاری آمیخته است. امروزه به دست آوردن تعداد بازدیدکننده بیشتر وقت و انرژی میخواهد و این وقت و انرژی را کسانی یا سایتهایی میتوانند بگذارند که در ازای آن درآمد داشته باشند. اینها هم سلیقه عمومی را شکل میدهند و هم به شدّت از آن پیروی میکنند. وشما، فیلمساز نوعی منفرد، که فیلمی ساختهای که فکر میکنی موضوع بسیار مهمی را مطرح میکند، از نظر به دست آوردن بیننده به گردِ پای این حرفهایهای عرصه فضای مجازی و این بیزنسهای آنلاین هم نمیرسی. شاید بتوان گفت که دموکراسی همین است دیگر، این سایتهای تفریحی و عامهپسند در واقع دارند به آنچه بازدیدکنندگان (یعنی همان مردم) میخواهند جواب میدهند. شاید دموکراسی هم چیزی بیش از این نباشد. شاید دموکراسی همین غلبه سلیقه متوسط و پائینتر از متوسط اکثریت باشد بر اینکه چه تصویرهایی تولید و مصرف شوند. این سلیقه عمومی تجاری سخیف را آیا صاحبان قدرت شکل میدهند تا سلطه خود را تداوم ببخشند، یا این سلیقه مشترکِ متوسطِ حاکم و محکوم است که تاجران را برای فروش کالای تصویریشان به تبعیت از خود وا میدارد؟ این بحث درازی است که شاید پاسخ قاطعی هم نداشته باشد. امّا اگر تصور من فیلمساز این باشد که میتوانم موضوع مورد علاقه خود یا شکل فیلمسازی “فرهیختهتر” خود را به میلیونها نفر برسانم، کور خواندهام. امکان تشکیل گروههای علاقهمند کوچکتر مرکب از تماشاگران خاص البته وجود دارد که به نظر من امکان واقعیتری است که کمتر مورد توجه قرار گرفته است. تو شاید نتوانی برای فیلمت میلیونها مخاطب دست و پا کنی، امّا میتوانی آن را به دید صدها نفر برسانی و این خود امکان کمی نیست.
برای اینکه تعداد مخاطبانت را زیاد کنی نیاز به تبلیغات داری و تبلیغات پول و وقت (که آن هم پول است) میطلبد. این عامل هم، دستیابی به آن تماشاگران انبوه فرضی را ناممکن میسازد. و تازه، مگر چقدر میتوان فیلم ساخت و رایگان در اینترنت گذاشت؟
وقتی به طور مشخص به انعکاس رویدادهای سیاسی و انعکاس اخبار این گونه جنبشها میرسیم، فاکتور مهم اهمیت خود رویداد است و “ارزش خبری” آن است. این “ارزش خبری”، هم از اهمیت ذاتی خود رویداد ناشی میشود هم از این که سیاست قدرتهای بزرگ نسبت به آن چیست؟ ناگهان تمام رسانههای دنیا درباره موگابه و موزامبیک صحبت میکنند، امّا درباره دیکتاتور دیگری در کشور همسایه چیزی نمیشنوی. ناگهان همه رسانهها درباره خطر دسترسی ایران به بمب اتمی سخن میپراکنند، در حالی که درباره وضعیت کشورهای دیگر منطقه از همین منظر خبری نیست. البته برخی از رویدادها آن قدر مهم هستند که رسانهها نمیتوانند نادیدهشان بگیرند، امّا میتوانند از اهمیتشان بکاهند. تازه به فرض اگر در مقیاس جهانی از اهمیت آنها بکاهند، برای مردم کشوری که این رویداد را با پوست و گوشت خود احساس و تجربه میکنند، نمیتوانند این کار را بکنند. خود رویدادها فیالنفسه مهم یا بیاهمیتاند و نقش رسانهها در تعیین اندازه اهمیت آنها مشروط است. امّا همین نقش مشروط بسیار مهم است و نباید آن را از دیده انداخت. اگر فیلمهای تظاهرات خیابانی بعد از انتخابات را میلیونها نفر روی یو تیوب یا بازپخش آنها را از کانالهای تلویزیونی مختلف میدیدند، علاوه بر اهمیت خود موضوع، سیاست قدرتهای بزرگ هم در کار بود. یکی از این طریق که پیشاپیش و سالهاست ایران را به موضوع دارای ارزش خبری بدل ساختهاند و دیگر اینکه با بازپخش آن فیلمها از کانالهای تلویزیونی ماهوارهای اثر آن را تقویت میکردند. این قدرتهای رسانهای هستند که تعیین میکنند چه چیزی “ارزش خبری” دارد و چه چیزی “ارزش خبری” ندارد”؛ چه چیزی دیده شود و چه چیزی دیده نشود. البته توان آنها هم در این زمینه نامحدود نیست، چون برخی رویدادها آن قدر مهم و بزرگ هستند که نمیتوان آنها را نادیده گرفت، در این مورد باید نوع تلقی آنها را شکل داد.
میخواهم بگویم تکنولوژی آپلود فیلم روی اینترنت را باید در یک زمینه (context) وسیعتر و در ارتباط با امکانات گسترده قدرت و آن هم نه تنها قدرت سیاسی داخلی، بلکه همین طور قدرتهای خارجی، مورد بررسی قرار داد تا تصویر روشنتری از امکانات دموکراتیک آن به دست آورد. به نظر من امروز قدرتهای سیاسی بیشتر به کنترل درازمدّت و در سطح کلان میپردازند. کافی است سلیقه عمومی را شکل دهی، بتوانی تعیین کنی کدام رویداد مهم است و کدام بیاهمیت، تا بیشتر فیلمهای آپلود شده درباره همان موضوعی باشند که تو جا انداختهای مهم است و تازه اگر درباره این موضوع هم نبودند کسی سراغشان نرود و تماشایشان نکند، همان جا برای خودشان باشند. در این منظر کلان در زمینه رابطه تکنولوژیهای نو و دموکراتیزه شدن قدرت، نکته دیگری را هم نباید از نظر انداخت و آن امکانات عظیمی هستند که همین اینترنت برای جمعآوری اطلاعات در اختیار قدرتهای رسانهای مانند گوگل و یاهو و غیره قرار میدهد که منافعشان با قدرت سیاسی گره خورده است. و سرانجام اینکه همه تکنولوژیهای نو را قدرتهای بزرگ کنترل میکنند، به این معناست که در صورت لزوم میتوانند مانع انتشار محتوای نامطلوب شوند. اگر این اتفاق امروز به ندرت روی میدهد، به این معنا نیست که اگر روزی منافع کلان آنها به خطر بیفتد، این کانالها همچنان برای انتشار هر مطلبی باز باشند.
یک ماهی هست که سایت شمارو پیدا کردم و تقریبن نصف سایت مطالعه کردم،میبینم در مورد خیلی چیزها مینویسید و بادقت وزیبا مینویسید(چیزی که خیلی ها فقد جوگیر میشن بعد مینویسن)،یه چیزه خیلی مهمتر که دنبال شلوغی راه نمیوفتید بلکه سلیقه خاص خدتو داری(ستودنیست)،ولی این مطلب یه چیزه دیگری بود برای من چون نزدیک به یه سال میشه کهتو اینترنت دنبال دوربین میگردم برای فیلمسازی(البته ارزون)ولی تاحالا به نتجیه نرسیدم چون اولن پولم کمه ثانین هرکی یه چیزی میگه،ببینید که بادوربین عکاسی چه کارهایی که نمیکنند!!!
بعد خواستم برم سینما بخونم ولی دیدم اگه خونه بابامهم بفروسم نمیتونم یه جای خوب درس بخونم!!!
بعدن گفتن برو تلفزیون،ولی دیدم همه حزبیه و کاره حزبی ازت میخوان پشیمون شدم،یه جای دیگرهم بود که فیلم میساختن ولی فیلمهای مینیمالیستی با بودجههای کلانهرفتم اول خیلی بهمون احترام میزاشتن ولی بعد که فهمیدن کاره دیگهای نداشتیم بیرونوم کردنبعد فهمیدم که اینها فقد میزارن از ادمای خدشون استفاده کنی تو همه کار و پوا و بین خدشون تقسیم کنن!!!
چند سالی هست که کتاب میخونم مقالات میخونم فیلم میبینم ولی اینجا پیدا کرن اسلحه خیلی خیلی آسونتر از پیداکردن کتاب سینمایی است،بدبختی من اینه که کسی نیست که باهاش درمورد سینما حرف بزنم چون اصلن کسی هیچی نمیدونه درمورد سینما،حالم خیلی بده،خواستم بنویسم ولی شلید باورت نشه ولی هیچ مجله سینمایی اینجا نیست،تو انترنت مقاله نوشتم ولی خوانندهای نداشت یه دوست تو فیسبوک پیداکردم که تو یه شهر دیگه زندگی میکرد اونم پیگیر سینما بود ولی یه روز رفتم پیشش و درمورد درخت زنگی ترانس مالیک حرف زدیم در مورد جدایی نادر از سیمین حرف زدیم من با هردوش مخالف بودم ولی اون خیلی ازشون تعریف میکرد(خیلی طبیعی است)ولی یه روز بعد دیدم فیسبوک منو بلوک کرده!!فاجعه است،نیست؟ادمی که دم از فلسفه میزد فیسبوک بلوک میکنه،یادش بهخیر درمورد شماهم حرف زدیم.
اصلن چرا باید سر شمارو بهدرد بیارم؟؟نمیدونم!!فقد میدونم این مقاله یه تلنگوربود برای من،و یک ناامیدی مطلق،اصلن چرا اینجوریه سینما؟چرا ایرج قادری باید ۲۰ نفر سر خاکسپاریش باشن؟!
نگفتم من عراقی هستم و کردستان عراق زندگی میکنم!
هر وقت ناامید میشم از سینما مینویسم(میتونید تائید نکنید)مینوسم برای یک کارگردان ولی جواب نمیده!مینویسم برای فیلمبردار ولی جواب نمیده،مینویسم برای منتقد ولی جواب نمیده،دوباره مینویسم بازم جواب نمیدن،سهباره مینویسم دیگ اصلن جواب نمیدن!!ولی اینبار فرق میکنه چون برای خدم مینویسم برای دل خدم مینویسم،برای دلی که تو یه جامعهای سیاست زده دلش سینمارو گرفته تو جامعهای که اگه یک نفر اهل سینما پیدا کنی (خیلی بندرت)ولی از تارکوفسکی خشت نیاد فردا جواب سلامتو نمیده
داغ خدم کم نیست باید غصه سینمای ایرانرههم بخورم(جدایی با اخراجیها،گشت ارشاد با قلادهها)فارابی با ارشاد،ارشاد با خانه سینما،طرفدارهای جدایی با مسعود فراستی،مسعود فراستی با سینمای دولتی،سینمای دولتی با مخاطب،مخاطب با بی فیلمی،باورکن از گرانی بلیت سینماهم دلم گرفت،البته تاحالا خدم سینما نرفتم(اینجا سینماهم نیست،اینم جالب نیست)تمام فیلمارو باید تو مونیتور دیسکتابم ببینم،بگزریم……….
داستان من به اینجاختم نمیشه،رفتم دوربین کنن بخرم با لنز(دوساله پسنداز میکنم)رفتم دیدم هیچ لنزی اینجا نیست که بشه رو پرده سینما بره!!باورت میشه کارل زایس واسه عکاسی پیدا نکردم(میگن باید از خارج بیاری)
نمیدونم این همه ناامیدی تو این دوسه روز چیه که مدام پشت سر هم میاد؟؟
حسودیم میشه اینهمه کتاب خوب تو ایران هست در مورد سینما ولی من اینجا جانم به لب میرسه تا یه کتاب پیدا کنم اونم باید از ایران برام بیارن چون به زبان کردی فقط سه کتاب داریم(دوساله که فقد کتاب زندگینامه مارلون براندو آوردن واسم)اونم با نرخ بالا،مزخرف نیست حال من؟؟دلم لک میزنه واسه یه پشت صحنه فیلم که بشه یه چیزی آموخت ولی نیست!!دارم از غصه میترکم،تصور کن فیلمساز خوب نداری،کتاب نیست،مجله نیست،پول نیست،مدرسه سینمایی نیست،اینترنت خوب نیستبا این فضای تجاریش هم راضییم ولی به خدا نیست)،سینما نیست،فیلم قدیمی نیست،باورت میشه فیلمهای جان فورد دوساله دنبالش میگرم فقد سهتا پیداکردم!!!دوست اهل سینما نیست،دیگه نمیخوام ادامه بدم چون تا اینجاشهم بی ادبی کردم که سر شمارو به درد آوردم
منو ببخش واسه غلطهای املائیم