نویسنده کلمهای را خط میزند و کلمهی دیگری را به جای آن مینویسد. چرا این کار را میکند؟ دلیل این امر به ندرت این است که کلمهی حذف شده «غلط» آشکار دستوری یا املایی است. دلیل حذف یک صفت و جایگزینی صفتی دیگر میتواند این باشد که کلمهی جدید احساس نویسنده را نسبت به یک شخصیت خاص در داستان درستتر بیان میکند و گاهی آن را دگرگون میکند. حذف و جایگزینی کلمات میتواند به دلیل […]
برچسب: ادبیات
چرا بیشتر کتابهایی که میخوانیم را فراموش میکنیم؟
… و فیلمها را و سریالهای تلویزیونی را هم. جولی بِک / Julie Beck (مجلهی آتلانتیک) خاطرات پاملا پال دربارهی خواندن کمتر دربارهی کلمات و بیشتر دربارهی تجربه است. او دبیر بخش نقد کتاب نیویورک تایمز است و منصفانه باید گفت که زیاد کتاب میخواند. پاملا پل میگوید: «تقریباً همیشه به یاد دارم کجا بودم فلان کتاب را میخواندم، خود کتاب را هم یادم هست، خود شیء فیزیکی را، صحافیاش را، جلدش را. یادم هست […]
دربارهی شروع رمانها
شروع رمانها و داستانها بعضی به هم جواب میدهند و بعضیها یادآور یکدیگر هستند. مثلاً شروع ملکوت خواهناخواه آدم را یاد شروع مسخ میاندازد. بعضیها به یک رویداد خیلی خیلی مشخص اشاره میکنند مثل خروج کالسکهای از شهر، بعضیها به یک رویداد عجیب، بعضیها هم با نوعی فلسفهبافی شروع میشوند مثل آنا کارنینا یا روزگار سخت. اما همه این ویژگی را دارند که به طور مستقل هم سرپای خود میایستند و این ظرفیت را دارند که به یاد بمانند و نقل شوند.
معرفی کتاب «نخل و همسایهها»
پشت جلد کتاب میخوانیم: «همان وقت که احمد محمود در این سوی رود همسایهها را مینوشت، غائب طعمه فرمان، رماننویس صاحبسبک و بنام عراقی، در آن سو در کار نوشتن نخل و همسایهها بود. آن دو بیآنکه یکدیگر را بشناسند، از رنجهای روزگار خود مینوشتند … » البته این همزمانی دقیق نیست. کتاب همسایهها در سال ۱۳۵۳ منتشر شده است و کتاب نخل و همسایهها در سال ۱۳۴۵، کماکان میتوان گمان کرد که دو نویسنده تقریباً همزمان روی اثرشان کار میکردند، چرا که نخستین نگارش همسایههای محمود گویا ده سال زودتر آماده بوده و شاید او در همان زمان که طعمه فرمان کتابش را مینوشته مشغول کار روی همسایهها بوده است. اما تفاوت مهمتر چیز دیگری است. نویسندهی عراقی کتابش را نه در آن سوی رود، بلکه در جایی خیلی دور نوشته است، در مسکو …
هوش مصنوعی و ادبیات
چشمها دریچههای روح آمیزاد هستند. راههای بیشماری برای توصیف چشمها وجود دارد. اول خصوصیات آشکار چشمها مثل رنگ ــ آبی، سبز، خاکستری، سیاه، … ــ را توصیف کنید. بعد شکلشان را شرح دهید ــ گرد، بادامی، باریک. به شکل و ساختار کلی آن دقت کنید، از ابروها گرفته تا پلکها. شرح دهید که چشمها چگونه در صورت کاراکتر جا گرفتهاند ــ در عمق، دور از هم، نزدیک هم. حرکات مخصوصی برایشان در نظر بگیرید که بیانگر احساسات کاراکتر باشند. بگذارید کاراکتر پلک بزند، چپ نگاه کند، خیره شود، چشمهایش برق بزنند.
معرفی مجموعه شعر «به غوغای باران»
تولد در روستایی در ازنای لرستان در یک خانوادهی پرجمعیت ارمنی در سال ۱۳۲۱ شمسی. بعد اراک، بعد تهران. تحصیل هنر، مشارکت در گروه شاعران نوجوی گروه ادبی «نُر اِج» (nor ej ، «صفحهی نو»)، تدریس در دانشکدهی هنرهای زیبا، نقاشی، مهاجرت به نیویورک. نمایش آثار در گالریهای معتبر جهان. بعد ارمنستان و مشارکت در بنیانگذاری مرکزی برای گسترش هنر نو و تجربی. زندگی در ایروان و نیویورک. و اینک ترجمهی شعرهای دههی هشتاد میلادی و پیشتر از آن به زبان فارسی.
نظری به کتاب خروس ابراهیم گلستان
خروس را میشود داستانِ ابراهیم گلستانی دانست که در خرابآبادی پر از کثافت و تباهی افتاده با مردمانی عقبمانده و روشنفکرانی بدطینت که ندادردهندهها را میکشند. در این میان تنها اوست که حق دارد و هیچ نقشی و مشارکتی و مشابهتی با آنچه بیرون از خودش در جریان است ندارد.
پژوهشهای یک سگ: فلسفه یا ادبیات؟
معرفی کتاب «پژوهشهای یک سگ» نویسنده: فرانتس کافکا / ترجمه: علیاصغر حداد / باضافهی دو نقد به قلم آرون شوستر و راینر نِگِله، به ترجمهی مهدی حبیبزاده / انتشارات خوب / مجموعهی نقد و داستان / چاپ دوم / ۱۴۰۱ ۱ به گذشتهها که فکر میکنم، با به یاد آوردن روزهایی که در میان جماعت سگها زندگی میکردم، در تبوتاب آنان سهیم بودم و سگی میان سگها به حساب میآمدم، با کمی دقت به این […]