نمایشگاه کتاب است و بحث کتاب داغ و بار دیگر هرکس میتواند از خود بپرسد برای چه کتاب میخواند.
من میتوانم سالها در یک اتاق بنشینم و کتاب بخوانم.
کتاب خواندن طبیعیترین کاری است که از من برمیآید. برای من کتاب خواندن بیش از سفر و گشت و گذار در طبیعت، دریچهای است به دنیاهای دور و ناشناخته. داستانی از چخوف میخوانی و میتوانی سرزمینی دور و غریب مانند روسیه سده نوزدهم را از دید انسانی حساس و ذهنی منحصربهفرد ببینی. سفر به روسیه کجا میتواند چیزی مانند این در اختیارت بگذارد؟ با خواندن ناتور دشت از دید نوجوانی آمریکایی در میانه سده گذشته به نظاره دنیا مینشینی که این نیز به دست نمیآید مگر اینکه نویسندهای مانند سالینجر بنشیند این رمان را بنویسد و مترجمی آن را به فارسی برگرداند. با خواندن میتوان مسافتها را از میان برداشت، میتوان دیوارها را نادیده گرفت، میشود تجربههای دیگران را زیست.
اما لذت خواندن در افسون زبان هم هست. از نوجوانی زبان (فارسی، ارمنی، انگلیسی) و مهارت نویسندگان در کاربرد آن و رمز و رازی که با آن همراه است، زیبایی زبان محاوره مردم، شیوه نفوذ زبان گفتار در زبان نوشتار و ادبیات، به هم آمیختن زبانها و تأثیرگذاری مستقیم و غیرمستقیم آنها بر یکدیگر و چگونگی ابداع واژهها و ساختارهای نحوی زبان (به جای اینکه نگران پاکسازی زبان از عناصر بیگانه باشم لذت میبرم که زبان با چه تواناییای عناصر بیگانه و ظاهراً ناهمخوان را در ترکیب زیبایی به هم میآمیزد)، جذابیتی برایم داشته و دارند که اگر نوشتار ادبی خوبی در اختیار نباشد، از خواندن یک پاراگراف معمولی در یک روزنامه و دقت در ویژگیهای زبانی آن هم لذت میبرم.
اما لذت ناشی از بازیها و خلاقیتهای زبانی زمانی دوچندان میشود که متنی ادبی میخوانی که علاوه بر شگردهای زبانی شگردهای هنری و روایی هم دارد. براستی بخش مهمی از لذتی که از خواندن متنی ادبی ــ شعر حافظ یا شاملو یا داستان کوتاهی از همینگوی ــ به دست میآید ناشی از مهارتی است که این نویسندگان در کاربرد شگردهای شعری و داستانپردازی به کار گرفتهاند.
و سرانجام احساس میکنم در خواندن (نسبت به فیلم دیدن یا تلویزیون تماشا کردن) نقش خواننده فعالتر است. کلمات هرگز چیزی را به آن کمالی که از یک عکس ساخته است نمی توانند توصیف کنند و نویسنده هر اندازه ریز و دقیق هم چهرهای یا هیئت آدمی یا چشماندازی را توصیف کند، باز این خواننده است که باید با پر کردن جاهای خالی تصویری در ذهن خود بسازد. به هنگام خواندن یک فرایند خلق دائمی در جریان است. شاید به همین دلیل باشد که فیلم دیدن هم با همه لذتی که دارد (و بخشی از کارکردهای خواندن را تأمین میکند) نمیتواند جای آن را بگیرد.
خُب، حالا آیا فرقی میکند که این خواندن روی صفحه مونیتور اتفاق بیفتد یا کاغذی که حروف روی آن چاپ شده است. در ماهیت امر، به گمان من، فرق نمیکند. تفاوت این دو بیشتر تفاوت فنی است. هر چه تعداد کامپیوترهای کوچکتر و راحتتر و مخصوص خواندن کتاب بیشتر شود، این تفاوت هم نامحسوستر میشود. همه لذتهای بالا در خواندن کتاب الکترونیکی هم هست.
Be the first to reply