درباره کوچهی شیشمتری نوشتهام. کوچهای که در یکی از خانههای آن به دنیا آمدم و تا ششسالگی در آن زندگی کردم. دربارهی روزهایی که دست در دست پدر بزرگم تا سر کوچه میرفتیم و به خیابان ویلا میپیچیدیم و … از پسرهایی که قوطیهای حلبی شیر و روغننباتی به زیر پاهایشان میبستند و دستهجمعی در کوچه راه میافتادند و صدای برخورد قوطیهای فلزی به کف آسفالتهی کوچه همه جا را پر میکرد، از بقالی «ساردار […]
برچسب: شهر
ماشینهای تهران
ما شهرنشینان بخش قابلتوجهی از اوقات شبانهروزمان در خیابانها میگذرد و منظرهی خیابانها با ساختمانها و رهگذرها و ماشینها و دکانها در ساعات مختلف روز و در شرایط آبوهوایی گوناگون ــ از صلات ظهر تا دمدمای غروب که چراغهای خیابانها و مغازهها روشناند اما هنوز کاملاً تاریک نشده تا دل تاریکی شب واز روزهای آفتابی تند گرفته تا روزهایی که برف و باران حرکت در شهر را مشکل میکند ــ چون تابلویی گاه دلانگیز و […]
معجزه شهر
تصویر شهر در فیلم چگونه است؟ نمیگویم در فیلم مستند، چون شهر در فیلم داستانی هم مستند است. یعنی تصویر شهر چنان که روی نوار سلولوئید یا نوار مغناطیسی ثبت و ضبط می شود، در فیلم داستانی و مستند، تفاوتی با یکدیگر ندارد. دست کم در بیشتر فیلم ها این طوری است. تنها در تولیدات استودیویی بزرگ است که شهر هم دکور است و گوشه هایی از شهر را در استودیو می سازند با همه […]
شهر از پشت شیشه ماشین
در فیلمها، اعم از داستانی یا مستند، ولی بخصوص در فیلمهای مستند، چه بسا ما شهر را از پشت شیشه ماشین میبینیم. آینه بالا، آینه بغل و تزئینات مشکیِ زیر شیشه جلو، خیابانها و جادهها و اتوبانها، مغازهها، تابلوها، خطکشیهای سفید، چراغهای راهنمایی، و سرانجام رهگذران را قاب میگیرند. این آدمها، وقتی از داخل ماشین آنها را میبینیم، از شخصیتهای فردی تهی میشوند، میشوند آدمهای نمونهوار شهر، آحادِ نمونهوار جامعه: مردی که به سر کار […]
تأملاتی درباره رابطه فیلم و شهر
اگر شهر تا دو دهه پیش در سینما با نگاهی رمانتیک به عنوان مظهر فساد و زرق و برق توخالی در برابر صفا و پاکی و سادگی روستا قرار میگرفت، امروز دیگر باید آن را به عنوان پدیدهای برگشت ناپذیر تلقی کرد. آینده تمدن بشری در شهرها و کلانشهرها رقم میخورد و زندگی و سامان آن در این کندوهای بزرگ انسانی خواه نا خواه راه خود را به درون فیلمها (که خود پدیدهای اساساَ شهریاند) […]