زنده باشین بچهها! اما مثل ما زنده نباشین! اینها آخرین جملات یکی از داستانهای کتاب ارمنیمان بود: بچهها در مجلس عروسی یا عزایی (درست یادم نیست کدام یک) چند نفری شعری دکلمه میکنند و آخرش آدم بزرگها تشویقشان میکنند و «تامادا» با قیافهی جدی سبیلهایش را تاب میدهد و این دو جمله را میگوید که البته به ارمنی خیلی موزونتر و قشنگتر است از ترجمهای که من کردهام. اعتراف میکنم که آن موقع معنی این […]
برچسب: پیری
گانگسترها هم پیر میشوند
مرد ایرلندی، فیلمی دربارهی پیری مرد ایرلندی آخرین ساختهی مارتین اسکورسیسی با صحنهای در یک خانهی سالمندان شروع میشود. دوربین در راهرو حرکت میکند و زنان و مردان در هم شکسته را میبینیم که با واکر از جلوی دوربین میگذرند، با ملاقاتکنندهها صحبت میکنند یا دوبهدو به بازی شطرنج یا چیزی مشابه مشغولند. پرستارها و پزشکها در میان راهروها و اتاقها در حرکتند. سرانجام دوربین میرسد به مردی که روی ویلچر نشسته. ابتدا او را […]