استیو جابز، اسلاوُی ژیژک و سرمایه‌داری بدون اصطکاک

تب استیو جابز مدیر و بنیانگذار شرکت اپل در طول هفته گذشته ادامه یافت. مبتکر آی فون و آی پَد در عنوان یکی از روزنامه‌های ما به لقت کبیر مفتخر شد و از آداب عزاداری ایرانی هم بی‌بهره نماند و برایش خرما پخش کردند. شوخی بامزه‌ای درفضای سایبر نشانه شدّت شیفتگی ما به جابز بود. گویا خانواده جابز ضمن تشکر از همدردی ایرانی‌ها از آن‌ها خواسته‌اند عزاداری را تمام کنند و به زندگی عادی خود […]

بازسازی زندگی ارامنه در رمان "چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم"

رمان چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم، علاوه بر ارزش‌های ادبی و هنری خود‌، از این نظر نیز حائز اهمیت و شایسته بررسی است که نخستین رمان فارسی است که به دست نویسنده‌ای ارمنی نوشته شده، ماجراهایش در محیطی ارمنی‌زبان می‌گذرند و یکی از تم‌هایش مناسبات یک جامعه قومی بسته با جامعه بزرگ محاط بر آن است. در این نوشته کوتاه می‌کوشم از دو جهت این مسأله را بررسی کنم؛ از جهت توفیق نویسنده در بازسازی […]

"باغستان‌های شعله‌ور" در شعله‌های آتش

 در سال ۱۹۶۶ در ایروان کتابی منتشر شد به نام باغستان‌های شعله‌ور که خشم مردم، روشنفکران، انجمن نویسندگان ارمنستان، حزب کمونیست در ارمنستان و حزب داشناکسوتیون در دیاسپورا را برانگیخت. نویسنده آن گورگن ماهاری تحت فشار قرار گرفت که در رُمان خود تجدید نظر کند و نگارش جدیدی از آن را برای انتشار آماده کند، در دانشگاه ایروان همایشی برگزار شد و طی آن رسماً کتاب را به آتش کشیدند، نویسنده و خانواده‌اش را که […]

استیو جابز: آیکون همنشینی دانش و ثروت

استیو جابز که نامش با نام اپل، مکینتاش، آی پد و آی فون گره خورده است، در کنار بیل گیتس (مایکروسافت)، مارک زوکربرگ (فیس بوک) لاری پِیج و سرگئی برین (بنیانگذاران گوگل) یکی از چهر‌ه‌هایی است که به آیکون فرهنگی بدل شده است، به نشانه‌ای که معنای ثروتمند بودن را با رشته‌ای از فضایل اخلاقی مانند پشتکار، هوش، دانش و اراده پیوند می‌زند. در قالب این چهره‌ها، آدم پولدار لازم نیست شکم‌گنده، کریه، مستبد، ظالم […]

شهوتِ ثبت و ضبط و بایگانی و مستندسازی

حکایت ما حکایت مردی است که از بس نگران حفظ یادگارهای و بقایای گذشته بود که تمام زندگی و تمام آینده‌اش را به این کار اختصاص داده بود و زندگی‌اش معنایی نداشت جز تلاش برای جلوگیری از فنای گذشته. منتها مشکل این بود که هر آن از زمان، به سرعت تبدیل به گذشته می‌شد و حجم گذشته با چنان سرعتی افزایش می‌یافت که همه لحظات حال و آینده هم برای نگاهداری آن کفایت نمی‌کرد. این […]

شعری از خورخه لوئیس بورخس: آدم هایی که دنیا را نجات می بخشند

عادل‌هامردی که در باغچه‌اش کار می‌کند،آن سان که ولتر آرزو داشت.آن کس که از وجود موسیقی سپاسگزار است.آن کس که از یافتن ریشه واژه‌ای لذت می‌برد.آن دو کارگری که در کافه‌ای در جنوب،سرگرم بازی خاموش شطرنجند.کوزه‌گری که درباره رنگ یا شکل کوزه‌ای می‌اندیشد.حروف‌چینی که این صفحه را خوب می‌آراید،هرچند برایش چندان رضایتبخش نباشد.زن و مردی که آخرین مصراع‌های بند معینی از یک شعر بلند را می‌خوانند.آن کس که دست نوازشی بر سر حیوان خفته‌ای می‌کشد.آن […]

سینما رفتن به منزله آیین

از وقتی انسان مدرن شد، یعنی به این نتیجه رسید که ”هست، چون می‌اندیشد“، یعنی عقل باور شد، و وقتی این عقل‌باوری به شرق آمد، روشنفکر عقل‌باور شروع کرد به خندیدن به همه پدیده‌های آیینی، به خاطر اینکه غیرعقلانی بودند. گریه کردن به خاطر رویدادهای تاریخی-نمادین بی‌معنی می‌نمود و آداب و رسوم آیین‌های دینی از یک منظر عقل‌گرایانه، هیچ مفهومی نداشتند و خرافافه‌گرایی نام می‌گرفتند. امّا همین انسان مدرن نمی‌دید ــ و نمی‌بیند ــ که […]