بیداریام را امروز صبح حسّی احاطه کرده است مانند دریایی پیرامون جزیره تختخوابم. حسِّ از دست دادن چیزی جبرانناپذیر مثل بطری خالی شراب مثل نامهای که داخل صندوق انداختهاند مثل یک هدیه وقتی بازش میکنی و چیزی میشود، مثل زنی آن گاه که یقین دارد دوستش دارند.